گنجور

 
ترکی شیرازی

ای حسین ای علم افراشته بر قلهٔ نور

ای که عشق تو فکنده به سر عالم شور

تو چه کردی که لب تشنه بریدند سرت

خورد کردند تن نازکت از سم ستور

تو شدی کشته لب تشنه و، از کشتن تو

شده غمناک جهانی و، گروهی مسرور

سر پرنور تو ای کشتهٔ بی جرم و گناه

گاه بر نیزه عیان، گاه نهان شد به تنور

یثرب از قتل تو گردید ز بنیاد خراب

شام ویران شده از کشتن تو شد معمور

نوجوانان تو را سر ببریدند به جبر

اهل بیت تو سوی شام کشیدند به زور

عابدت را بنهادند به گردن زنجیر

با وجودی که بدی پیکر پاکش رنجور

بر سر نعش به خون خفتهٔ تو زینب گفت

برد از دیدهٔ من داغ جهانسوز تو نور

آفتاب رخت از مشرق نی، شد چو عیان

تیره شد روز من زار، چو شام دیجور

ظلم هایی که به اولاد علی کرد یزید

«ترکیا» تا به صف حشر، نگردد مستور

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode