گنجور

 
ترکی شیرازی

ای کشته ای که مقتل تو دشت کربلاست!

وی تشنه ای که خون تو را خونبها خداست

بگذشته قرن ها ز زمان شهادتت

اما لوای ماتم تو ابد بپاست

گریم به پیکر تو که افتاده بر زمین

یا بر سرت که بر شده بر نوک نیزه هاست

شمر از قفا بریده چرا تشنه لب سرت

این ظلم بی حساب، به عالم کجا رواست؟

کس از قفا سری نبریده است تا کنون

در حیرتم بریده سرت از قفا چراست؟

کس یک پرند را نبرد تشنه سر ز تن

از چیست تشنه لب سر تو از بدن جداست؟

چون سینهٔ تو گشت لگد کوب اسبها

خون چگر ز داغ تو جاری به سینه هاست

جسم تو چاک چاک به شمشیر شد ولی

مرحم به زخم های تو ازاشک دیده هاست

تاثیر خون توست که با خاک شد عجین

زان روست خاک قبر تو هر درد را شفاست

«ترکی» اگر به کرب وبلایت رود به خاک

خاکش به چشم اهل نظر، به ز کیمیاست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

درد مرا بگیتی دارو پدید نیست

دردی که از فراق بود درد بی دواست

گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی

کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست

فرخی سیستانی

ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست

دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست

از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست

وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست

فضل ترا همی نبود منتهی پدید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست

یا خود یکی بلند و بی‌آسایش آسیاست

لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش

ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»

داناش گفت «معدن چون و چراست این»

[...]

قطران تبریزی

ای با خدای و با همه خلق خدای راست

از داد و راستی همه پیروزئی تراست

ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون

رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست

طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک

[...]

مسعود سعد سلمان

اندر تنور روی چو سوسن فرو بری

چون شمع و گل برآری بازار تنور راست

تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک

طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه