گنجور

 
عراقی

مرا، گرچه ز غم جان می‌برآید

غم عشقت ز جانم خوشتر آید

درین تیمار گر یک دم غم تو

نپرسد حال من، جانم برآید

مرا شادی گهی باشد درین غم

که اندوه توام از در در آید

مرا یک ذره اندوه تو خوشتر

که یک عالم پر از سیم و زر آید

اگرچه هر کسی از غم گریزد

مرا چون جان ، غم تو درخور آید

مرا در سینه تاب انده تو

بسی خوشتر ز آب کوثر آید

چو سر در پای اندوه تو افکند

عراقی در دو عالم بر سر آید

 
 
 
اثیر اخسیکتی

که را هجرت به پرسش کمتر آید

ز خون دل کنارش کم تر آید

نیارم بست در روی غمت در

که چون باد از ره روزن در آید

فرو شد در پیت روزم چه باک است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه