آفتاب رویت ای قرص قمر!
برد از دل تابم و، هوشم ز سر
یک نظر دیدم رخت را بی حجاب
واله و حیران شدم از یک نظر
عارضت ماهی بود، بر سر کلاه
قامتت سروی بود، بسته کمر
گر ملک خوانم تو را الحق به جاست
زآنکه این صورت نباشد با بشر
روی برتابی و، از من بگذری
بینمت روزی اگر در رهگذر
الامان از تیر شستت الامان
الحذر از چشم مستت الحذر
این نموده خانهٔ صبرم خراب
وان نشسته بر دل من، تا به پر
هندوی خالت ز جادویی نمود
خانهٔ عقل مرا زیر و زبر
«ترکیا» شعرت بسی شیرین بود
خامه است این در کفت یا نیشکر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.