گنجور

 
ترکی شیرازی

ای که در حسن، ماه تابانی

از لطافت چو حور و غلمانی

راست گویم به راستی قدت

سرو نبود به هیچ بستانی

نه طبیبی که مورث دردی

نه حبیبی که دشمن جانی

به تو مشتاقم آن چنان که به آب

تشنهٔ خسته در بیابانی

دامنم پر زاشک و خون دل است

گر خریدار در و مرجانی

می شنیدم که نیست در تو وفا

چون بدیدم هزار چندانی

خشم آلوده با من استی و بس

با رقیبان مدام خندانی

به طریقی که کشته ای تو مرا

نکشد کافری، مسلمانی

ترک چشم تو خون «ترکی» ریخت

تو مگر حکمران ترکانی؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

ما به هر مجلسی ز تو زده ایم

همچو بلبل هزاردستانی

بسته کاری نکرده ای با ما

مردمی کرده ای فراوانی

زود در هر چه خواستیم از تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

تا کی این لاف در سخن رانی

تا کی این بیهده ثنا خوانی

گه برین بی هنر هنر ورزی

گه بر آن بی گهر درافشانی

با چنین مهتران بی معنی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای پناه همه مسلمانی

رافع بن علی شیبانی

تاج دینی و از مکارم تو

همه اصحاب دین بآسانی

در معالی بلند مرتبتی

[...]

سوزنی سمرقندی

من یکی شاعرم نه سامانی

نز نژاد ملوک ساسانی

نه مرا باد حشمت میری

نه مرا اسب و طوق سلطانی

نه غلامان رومی و خزری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه