گنجور

 
طغرل احراری

ماه تمام من که منم مستمند تو

مرغ دلم فتاده به دام کمند تو

رفتار خویش کبک دری ترک می‌کند

بیند اگر خرام قد دلپسند تو

در ملک حسن خسرو فرمانروا تویی

دل نیست در جهان که نباشد به بند تو!

ای قامت بلند تو سرمشق دلبری

جانم فدای قامت بالا بلند تو!

نرد مفاخرت ز فلک می‌برد زمین

زیرا که محرم است به نعل سمند تو

قربان آن شوم که تو را آفریده است

در هر کجا بود سخن از چون و چند تو

لب‌های غنچه وا نشود گر روی به باغ

از شرم خنده لب شیرین ز قند تو

یاد از هوای سجده ابروت می‌کند

طغرل نکرده وهم ز تیغ پرند تو

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو

جایی که آن کمند شود پای بند تو

آموخت چشمهای مرا گریه های تلخ

در دیده خنده های لب نوشخند تو

شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف

[...]

اوحدی

تا فاش گشت ذکر دهان چو قند تو

رغبت نمی‌کند به شکر دردمند تو

محتاج قید نیست، که زندانیان عشق

بیرون نمی‌روند به جور از کمند تو

کشتند در کنار چمن سروها بسی

[...]

محتشم کاشانی

ای گردن بلند قدان در کمند تو

رعنائی آفریده قد بلند تو

بر صرصری سوار وز دل می‌برد قرار

طرز گران خرامی رعنا سمند تو

خوش نرخ خندهٔ تو به بازار آرزو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
میلی

با آنکه آزموده ترا دردمند تو

هر دم فریب می‌خورد از زهرخند تو

باشد هم از فریب محبت که افکند

خود را به دست و پای اسیران، کمند تو

از بس که می‌کشند ز هر سو کمند شوق

[...]

حزین لاهیجی

صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو

فریاد از تطاول مشکین کمند تو

شد رشک طور از آمدنت کوی عاشقان

بنشین، که باد خردهٔ جان ها سپند تو

مشکل شده ست کار دل از عشق و خوش دلم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه