ماه تمام من که منم مستمند تو
مرغ دلم فتاده به دام کمند تو
رفتار خویش کبک دری ترک میکند
بیند اگر خرام قد دلپسند تو
۳
در ملک حسن خسرو فرمانروا تویی
دل نیست در جهان که نباشد به بند تو!
ای قامت بلند تو سرمشق دلبری
جانم فدای قامت بالا بلند تو!
نرد مفاخرت ز فلک میبرد زمین
زیرا که محرم است به نعل سمند تو
۶
قربان آن شوم که تو را آفریده است
در هر کجا بود سخن از چون و چند تو
لبهای غنچه وا نشود گر روی به باغ
از شرم خنده لب شیرین ز قند تو
یاد از هوای سجده ابروت میکند
طغرل نکرده وهم ز تیغ پرند تو