برد دلم را ز ره زلف سمنسای او
کرد شهید نگه نرگس شهلای او
گشته به هم توأمان از خط کلک ازل
دست من و دامنش فرق من و پای او!
کی بود اندر زمین در خور او مسکنی؟!
منظر چشمم بود منزل و مأوای او!
گردن سرو سهی خم شده از انفعال
دیده مگر در چمن قامت زیبای او؟!
فرش خرام رهش چشم امیدم بود
تا نرسد بر زمین نقش کف پای او!
گرچه مسیحا به لب زنده کند مرده را
در فن احیاگری ره نبرد جای او!
هر که به روز آورد شام فراق تو را
گر نه به حالش کنی رحم بود وای او!
میشکند چون خزف قیمت در عدن
همچو سخنهای من لعل شکرخای او!
باد تو را آفرین طغرل شاهین وطن
کردی تمام از سخن وصف سراپای او!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهر که مولی منم علی است مولای او
نسخۀ اسما منم علی است طغرای او
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.