حلاوت در دلم از عشق جانان
ز وصلش گشتهام چون غنچه خندان
به سر از عشق او صد شور و غوغا
به دل از مهر او سوزیست پنهان
بود از خنجر مژگان نازش
هزاران رخنه اندر دین و ایمان
یم و قلزم شود پیدا به عالم
بسازم گریه چون ابر بهاران
چه خوش باشد شود وصلش میسر
سخنها گویم از هر باب چندان
ابا ناکرده از لعلش ستانم
اجازت گر دهد بوسی به دندان
نیم از عاشقان بیمروت
که روبم خاک راهش را به مژگان
مبادا خاری اندر رهگذارش
ز مژگان اوفتد نبود ادب آن
زنم آبی به راه او ز دیده
که بنشیند ز پا گردش بدینسان
غلام حلقه بر گوش است طغرل
بجوید وصل جانان از دل و جان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه چیزست آن رونده تیرک خرد؟
چه چیزست آن پلالک تیغ بران؟
یکی اندر دهان حق زبانست
یکی اندر دهان مرگ دندان
ملک آن یادگار آل دارا
ملک آن قطب دور آل سامان
اگر بیند بگاه کینش ابلیس
ز بیم تیغ او بپذیرد ایمان
بپای لشکرش ناهید و هرمز
[...]
بدان گردیست آن سیمین زنخدان
بدان خمیدگی زلفین جانان
یکی گوئی که از کافور گوییست
یک گوئی که هست از مشگ چوگان
چه چیزست آن خط مشکین و آن لب
[...]
ز من معزول شد سلطان شیطان
ندارم نیز شیطان را به سلطان
سرم زیرش ندارم، مر مرا چه
اگر بر برد شیطان سر به سرطان؟
همی دانم که گر فربه شود سگ
[...]
پس آنگه تازیانه زدش چندان
ابر پشت و سرین و سینه و ران
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.