گنجور

 
نورعلیشاه

چهره یارم که باشد چون گل جنت لطیف

قرص مهر و ماه پیشش هست جرمی بس کسیف

گرچه خوبان از ظرافت دلربائی میکنند

دلربائی کس ندیده همچو یار من ظریف

خوش نمایندم بهم ز انگشت خلقی چون هلال

گشته ام بس در غم مه پیکری زرد و ضعیف

ای جنب غسلی برآر و در صفای دل بکوش

چند شویی جبهه در حمام با صابون و لیف؟

گر شریفی بایدت در کعبه دل پیشوا

نیست جز نور علی در کعبه دل‌ها شریف

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف

کز ترش رویی همی‌رنجد دلارام ظریف

گر همی انکار خود پنهان کنی بر روی تو

می‌نماید دشمنی‌ها بر رخ تو لیف لیف

روز گردک بر رخ داماد می‌باشد نشان

[...]

طغرل احراری

یار ما را پیرهن از برگ گل باشد لطیف

از حریر پرتو مه بر رخش دارد نظیف

غنچه‌اش هر دم برد از آتش یاقوت آب

کی شود لعل بدخشان با لب لعلش حریف!

این چه نیرنگ است در بازار امکان از غمش

[...]

صغیر اصفهانی

اعتکاف اندر گلستان جست باید ای حریف

جست باید ایحریف اندر گلستان اعتکاف

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه