گنجور

 
وحشی بافقی

بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود

بنده بودیم و زبان ماجرا کوتاه بود

حق یاریهای سابق گر نبستی راه نطق

درجواب این که گفتی نکته‌ای در راه بود

پیش ازینم جان فزودی لذت دشنام او

اله اله از چه امروز اینچنین جانکاه بود

گو مده فرمان که دیگر نیست دل فرمان پذیر

حکم او می‌رفت چندانی که اینجا شاه بود

سالها هم بگذرد وحشی که سویش نگذرم

تا نپنداری که خشم ما همین یک ماه بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۴۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

خواجه ای کش معنی فقر از ازل همراه بود

ناصرالدین نصرة الدنیا عبیدالله بود

بیدل دهلوی

چون شرر اقبال هستی بسکه فرصت‌کاه بود

هر کجا گل ‌کرد روز ما همان بیگاه بود

بر خیال پوچ خلقی تردماغ ناز سوخت

شعله هم مغرور گل از پرده ‌های کاه بود

فهم ناقص رمز قرآن محبت درنیافت

[...]

طغرل احراری

صبح صادق از طلوع معنی‌ام آگاه بود

بر مبارکباد طبعم مهر جای ماه بود

نظم شیرینم اگر کلک عطارد می‌نوشت

دست ناهید از ترنم یک قلم کوتاه بود

مریم فکرم مسیح از عین معنی زاده است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه