یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود
شهد مضمون حدیث دلکشت در کام بود!
دم به دم ساعت به ساعت از نوید نامهات
طرف گلزار خیال من بهار ایام بود
از کلامت «واصبر واتفسیر» میکردم مدام
اضطراب مرغ دل در حقله آرام بود
میکشیدم صید عشرت را به قلاب خطت
پیچ و تاب موج مکتوبت کمند دام بود
نکهت رمز سواد نامه از انشای تو
در دماغ خشکمغزان روغن بادام بود!
داشتم سامان مستی از کشاد معنیات
مطلع مهر نشانم از در و از بام بود!
طغرل از مضمون استغناش اکنون پخته است
باغبان گلشن لطفش همانا خام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد روزهای خوشی میافتد که با دریافت نامههایی زیبا و دلنشین از معشوقش سپری میشد. او از احساس شادابی و نشاطی که این پیغامها به او میبخشید، سخن میگوید و با نگاهی عمیق به کلمات و معانی نوشتههای معشوق، دلمشغولیهای خود را آرام میکند. شاعر از زیبایی نوشتار معشوق و تاثیر آن بر ذهن خود میگوید و به خاطر میآورد که چگونه عشق و احساساتش را با این کلمات به دام میاندازد. همچنین به بزرگتر شدن و پختهتر شدن عشق و محبت خود در این رابطه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: یاد روزهایی که هر لحظه با خوشخیالی از خبرهای خوب پر بود و لذت گفتار شیرین در زبانم جاری بود!
هوش مصنوعی: هر لحظه و هر ساعت، پیام تو برای من مانند بهار جدیدی است که در باغ خیال من شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: از حرف تو که میگویی صبر کن و تفکر کن، همیشه دلم در نگرانی و اضطراب بود اما در عین حال آرامش داشتم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو مثل یک طعمه است که من آن را با خطوطی که مینویسی به دام میاندازم. نوشتههایت همچون امواجی هستند که در حیات من تأثیر میگذارند و مرا جذب میکنند.
هوش مصنوعی: عطر و بوی خوش این نامه به خاطر نوشتههای تو، مانند اثر روغن بادام در ذهن افرادی که هیچ درکی ندارند، است!
هوش مصنوعی: من در حال تجربهی حالتی پر از شادی و سرخوشی هستم که زیبایی و جذابیت تو در هر گوشه و کنار زندگیام نمایان است.
هوش مصنوعی: طغرل به خاطر استقلال و خودکفاییاش به بلوغ رسیده است و به همین دلیل، باغبان گلشن لطفش هنوز در مرحله ناپختگی و خامی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام بود
همچو داغ لاله در آتش نشینی خام بود
سخت ممنونم ز رسوایی که روز خوش ندید
تا دل دیوانه در زنجیر ننگ و نام بود
آگه از حال دلم بی منت پیغام شد
[...]
مدتی جمشید اندر دهر صاحب جام بود
عشترتش با ساقیان سر و سیم اندام بود
تاج و تخت و حشمت جمشید چون بر باد شد
صاحب کوس و علم ضحاک بر فرجام بود
پس فریدون بود و ایراج بود و سلم و تور بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.