دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد
بشوی از نرگس خود، سرمه آتش نگاهی را
رخ آن گلعذار از بس که شاداب است، می ترسم
که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را!
چو آن سرو چمان را برکنار جو گذار افتد
کند استاده، شوق پای بوسش آب راهی را!
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد
بشوی از نرگس خود، سرمه آتش نگاهی را
رخ آن گلعذار از بس که شاداب است، می ترسم
که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را!
چو آن سرو چمان را برکنار جو گذار افتد
کند استاده، شوق پای بوسش آب راهی را!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را
معاذالله! اگر می کاست یک جو خرمن حسنش
بباد نیستی می داد هر برگ گیاهی را
چو پا برداشتی، ای نرگس رعنا، بغمازی
[...]
زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را
به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را
گر از روشندلانی، صبر کن بر داغ ناکامی
که آب زندگی هرگز نیندازد سیاهی را
مدان از بی گناهی گردهان عذر نگشایم
[...]
مخواه از دوستان ای دوست عذر کمنگاهی را
که هم چشم تو خواهد کرد آخر عذرخواهی را
نه خورشید است دارد داغ های او فلک بر دل
ز شب هر صبحدم میافکند داغ سیاهی را
شهادت بر جراحتهای دل داد اشک و نشنیدی
[...]
محبت از دل ما شُسته نقش کینهخواهی را
زیارت میکند چون کعبه برق ما سیاهی را
ز فیض پرتو دل شکرها دارم درین گلشن
که گلچین چراغم کرده باد صبحگاهی را
شهان را چشم بر عالم گشودن عیب میباشد
[...]
مگر چاه زنخدانت نمایان گشت در صحرا
که بر دور تو می بینم کبوترهای چاهی را
گدای عشق باش و ز ابر رحمت سایه پرور شو
که بر باد است رفعت، سایبان پادشاهی را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.