گنجور

 
ابوعلی عثمانی

و از این جمله لوائح و طَوالِع و لوامِعْ است. لفظهائیست یک بدیگر نزدیک، بس فرقی نیست میان ایشان و این صفت اصحاب بدایات بود بنزیک شدن بدل و روشنائی آفتاب معرفت ایشانرا هنوز روشن نشده باشد ولیکن حق سبحانَهُ وتعالی روزی دل ایشان میدهد بهر وقتی، چنانک گوید. لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وعَشیِّاً هرگاه که آسمان دل ایشان تاریک شود بمیغ حظوظ، برق کشف بدرفشد ایشانرا و لوامع قرب رخشنده گردد و ایشان در وقت ستر منتظر باشند لوائح را چنانک همی گوید شعر:

یا اَیُّها الْبَرْقُ الَّذی یَلمَعُ

مِن اَیِّ اَکْنافِ السما تَسْطَعُ

باوّل لوائح بود پس لوامع پس طوالع، لوائح چون برقی بود کی بتابد و پوشیده گردد و ناپدید شود چنانک شاعر گوید:

فَافْتَرَقْنا حَوْلاً فَلَمّا الْتَقَینا

کانَ تَسْلیمُهُ عَلیَّ وَداعاً

و دیگر همی گوید:

یا ذا الَّذی زارَ و ما زارا

کاَنَّهُ مُقْتَبِسٌ نارا

مَرّ ببابِ الدّارِ مُسْتَعْجِلاً

ما ضَرَّهُ لو دَخَلَ الدّارا

لوامع پیداتر بود از لوائح و زوالش بدین زودی نباشد دو وقت یا سه وقت بماند ولیکن چنان بود کی گفته اند درین معنی. شعر: وَالْعَیْنُ باکیةٌ لَمْ تُشْبِعِ النَظرا. چون بتابد ز تو منقطع کند ترا و جمع کند بخود ولیکن هنوز نور روز تمام نشده باشد کی لشکر شب بر وی تاختن آرد چنانک گفته اند شعر:

فَاللَّیْلُ یَشْمَلُنا بفاضِلِ بُرْدِهِ

وَالصُّبْحُ یُلْحِفُنا رداءً مُذْهَبا

و طوالع باقی تر بود و سلطان او قوی تر بود و تاریکی بهتر برد و تهمت از او رمیده تر بود و سلطان او قوی تر بود ولیکن بر خطر فرو شدن بود بقاءِ او دائم نبود و بیم ارتحالش بود و حال فرو شدنش دراز بود و این معنیها کی از لوائح و لوامع و طوالع است مختلف اند بحکم، برخی ازو چون برفت هیچ اثر نماند چون ستارگان سیّاره کی چون فرو شد گوئی دائم شب بودست و برخی اند که از ایشان اثر ماند اگر رقمش برخیزد المش بماند، و اگر نورش فرو شود آثارش بماند، خداوند او پس از سکون غلبات او اندر روشنائی برکات او همی زید، تا آنگاه که دیگر بار بتابد وقتش آسان بود بانتظار معاودتش بدان زندگانی همی کند کی بیابد وقت بودنش.