آن زلف سیه دل سبکپا
یک سر دارد، هزار سودا
بی شمع رخت، نسیم گردید
جلاد چراغ خانه ما
تیغش که به ما سری ندارد
آبی ست که بسته شد ز بالا
دل تاب غمش نداشت امروز
کردیم ذخیره بهر فردا