گنجور

 
طبیب اصفهانی

گر برون از هردو عالم گوشه‌ای پیدا کنم

می‌روم تا عزلتی از مردم دنیا کنم

دیده بی‌اشک را چون چشم عینک نور نیست

شمع‌سان می‌خواستم چشم تری پیدا کنم

بزم عیش از یک دگر پاشید چون اوراق گل

تا درین گلشن دل چون غنچه رفتم واکنم