کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم
گه به مکه منزل و گه در مدینه جا کنم
بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه
وز دو چشم خون فشان آن چشمه را دریا کنم
صد هزاران دی درین سودا مرا امروز گشت
نیست صبرم بعد ازین کامروز را فردا کنم
یا رسول الله به سوی خود مرا راهی نمای
تا ز فرق سر قدم سازم ز دیده پا کنم
آرزوی «جنة الماوی » برون کردم ز دل
جنتم این بس که بر خاک درت ماوا کنم
خواهم از سودای پابوست نهم سر در جهان
یا به پایت سر نهم یا سر درین سودا کنم
مردم از شوق تو معذورم اگر هر لحظهای
جامیآسا نامه شوق دگر انشا کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و شوق خود به مکانی مقدس مثل یثرب و مکه اشاره میکند. او از آرزوی خود برای نزدیک شدن به پیامبر (ص) و جای گرفتن در کنار او سخن میگوید. شاعر میخواهد که در کنار چشمه زمزم و در جوار پیامبر، آرامشی پیدا کند و از آرزوهایش برای ورود به بهشت و نزدیکی به محبوبش سخن میگوید. او از شوق و اشتیاق شدید خود به خاطر پیامبر عذرخواهی میکند و بیان میکند که ممکن است هر لحظه به یاد او نامهای جدید بنویسد.
هوش مصنوعی: کسی چه میداند که من چه زمانی در یثرب و بطحا زندگی میکنم و چه زمانی در مکه سکونت میجویم یا در مدینه جا میزنم؟
هوش مصنوعی: کنار چشمه زمزم میایستم و از دل خود زمزمهای برمیکشند. از چشمانم که خون میبارند، آن چشمه را به دریا تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: امروز دیگر نتوانم صبر کرد، صدها بار در این معامله به من آسیب رسانده است. امروز به دنبال خواستهام میروم و دیگر به فردا فکر نمیکنم.
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، به من طریق و راهی نشان بده تا از سرم آغاز کنم و با چشمهایم قدم در این را بگذارم.
هوش مصنوعی: من از دل خود آرزوی بهشت را بیرون آوردم، چون برای من همین کافی است که در کنار در خانهات به سر برم.
هوش مصنوعی: میخواهم از عشق تو به جایی برسم که یا سرم را به پای تو بگذارم یا به خاطر این عشق، سرم را در دنیای دیگر بفروشم.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر اشتیاقی که به تو دارم، از این که هر لحظه برای تو نامهای جدید و پرشور بنویسم، عذرخواهی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر شبی گویم که: فردا ترک این سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
چون مرا سودایت از روز نخستین در سرست
پس همان بهتر که آخر سر درین سودا کنم
ای خوشا! کز بیخودیها سر نهم بر پای او
[...]
من نه مجنونم که خواهم روی در صحرا کنم
خویش را مشهور سازم یار را رسوا کنم
تا توانم سوخت پنهان کافرم گر آشکار
خویش را پروانهٔ آن شمع بیپروا کنم
گر دهندم جا بگوی او نه جان خوش دلیست
[...]
کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم
عقل را دیوانه سازم عشق را رسوا کنم
چون وفا زین دوستان ده زبان گیرم کنار
چون مروت در پس زانوی عزلت جا کنم
خوی دل گیرم طلاق بستر راحت دهم
[...]
باده کو تا موج سان رقص از همه اعضا کنم
چون حباب از فرق دستار یقین را وا کنم
خار بی گل، دود بی آتش بمن قسمت رسد
خواه گلشن خواه گلخن هر کجا مأوا کنم
پای سیرم نیست اما سیل اشکم داده اند
[...]
رشته امید را تا چند پیوندم به خلق
تا به کی شیرازه بال و پر عنقا کنم
می ربایندش ز دست یکدگر خوبان چوگل
من دل گم گشته خودرا کجا کنم
با چنین کامی که از تلخی سخن رامی گزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.