من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نمیآید
به جز آهی که آن هم از قفس بیرون نمیآید
نمیدانم که آسودست در محمل؟ همیدانم
که از پاس ادب بانگ جرس بیرون نمیآید
بگلزاری که بندم آشیان یارب چه بختست این
کز آن گلزار غیر از خار و خس بیرون نمیآید
طبیب از آتش عشقت سراپا سوخت حیرانم
که از پای دلش خار هوس بیرون نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تمنا از دل اهل هوس بیرون نمیآید
که خامی از شراب نیمرس بیرون نمیآید
مگر آن روی آتشناک سوزد آرزوها را
که برق از عهده این خار و خس بیرون نمیآید
به هم میپیچد ارباب هوس را آرزومندی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.