من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نمیآید
به جز آهی که آن هم از قفس بیرون نمیآید
نمیدانم که آسودست در محمل؟ همیدانم
که از پاس ادب بانگ جرس بیرون نمیآید
بگلزاری که بندم آشیان یارب چه بختست این
کز آن گلزار غیر از خار و خس بیرون نمیآید
طبیب از آتش عشقت سراپا سوخت حیرانم
که از پای دلش خار هوس بیرون نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از درون است که شاعر از ضعف و ناامیدی خود صحبت میکند. او خود را همچون یک صید میداند که نمیتواند به راحتی نفس بکشد و تنها آهی از دلش خارج میشود. همچنین به عدم توانایی در بیان احساساتش اشاره میکند، زیرا به خاطر ادب نمیتواند صدای جرس را بشنود. شاعر در بگلزاری که به آن وابسته است، تنها خار و خس را میبیند و از آن گلها خبری نیست. در نهایت، از آتش عشق میگوید که او را دچار حیرت و سوختگی کرده و نمیتواند از دلش خاری که به خاطر هوس در آن است، خارج کند.
هوش مصنوعی: من مانند صیادی هستم که به خاطر ناتوانیام، نمیتوانم نفس بکشم و تنها صدای آهی از من خارج میشود که حتی آن هم از قفس وجودم بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا او در آرامش و راحتی به سر میبرد یا نه؛ اما میدانم که به خاطر رعایت ادب، صدای جرس به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: در باغی که من در آنجا لانه ساختهام، ای پروردگار، چه بختی دارم که جز خار و علف هرز، هیچ چیز دیگری در این باغ نمیروید.
هوش مصنوعی: در آتش عشق تو همه وجودم در حال سوختن است و من به شدت ناباورم که چطور از دل او داغ هوس و خواستههای درونیاش بیرون نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تمنا از دل اهل هوس بیرون نمیآید
که خامی از شراب نیمرس بیرون نمیآید
مگر آن روی آتشناک سوزد آرزوها را
که برق از عهده این خار و خس بیرون نمیآید
به هم میپیچد ارباب هوس را آرزومندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.