گنجور

 
طبیب اصفهانی

در حلقه خوبان چو تو یک عربده جو نیست

افسوس که چون روی تو خوی تو نکونیست

خم در قدحم ریز که در میکده عشق

سیرابی ما تشنه لبان کار سبو نیست

بی بخیه بهم باز نیاید لب زخمی

آن چاک دل ماست که دربند رفو نیست

گویا که غلط کرده ره گلشن کویش

امشب که نسیم سحری غالیه بو نیست

آئین وفا کار طبیبست که باشد

او را غم یاران وکسی را غم او نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode