گنجور

 
وحشی بافقی

جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست

بد میرود این راه و روش هیچ نکو نیست

دوری نگزیند ز رقیبان سر مویی

با ما کشش خاطر او یک سر مو نیست

پیش تو سبب چیست که ما کم ز رقیبیم

آیین وفاداری ما خود کم ازو نیست

گویی سخن از مهر به هر بی ره و رویی

هیچت ز هم‌آوازی این طایفه رو نیست

زین در برود گر غرضت رفتن وحشیست

حاجت به تغافل زدن و تندی خو نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۸۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مشتاق اصفهانی

منت ز سر زلف توام یکسر مو نیست

چاکیست دلم را که سزاوار رفو نیست

آن مه که مه چهارده‌اش چون مه‌رو نیست

در شهر بنیکوئی او هیچ نکو نیست

آن سلسله کازادی او نیست میسر

[...]

حزین لاهیجی

رسوا شدهٔ عشق تو را چاره نکو نیست

چاک جگر صبح سزاوار رفو نیست

الوان نعم مائدهٔ عشق کشیده ست

آن زهر کدام است که ما را به گلو نیست؟

در بیعت پیران خرابات فتوح است

[...]

طبیب اصفهانی

در حلقه خوبان چو تو یک عربده جو نیست

افسوس که چون روی تو خوی تو نکونیست

خم در قدحم ریز که در میکده عشق

سیرابی ما تشنه لبان کار سبو نیست

بی بخیه بهم باز نیاید لب زخمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه