دل می برد دل ای هوشمندان
آن عقد دندان آن لعل خندان
این با که گویم کآخر گرفتند
تسبیحم از کف زناربندان
رحمی که بلبل تا چند بیند
در دست گلچین گلهای خندان
تا چند ماند، کوتاه، دستم
از دامن این بالا بلندان
بی درد آگه نبود زدردم
دردم ندانند جز دردمندان
بس رهنوردان مانده بوادی
رفته به منزل رعنا سمندان
پژمرده شد چون در طرف گلشن
خندان شود گل اما نه چندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کس که بیند آن لعل خندان
انگشت حیرت گیرد به دندان
با سرو قدت لاف بلندی
از سر نهاده بالابلندان
راه غمت را با آن درازی
[...]
جان میدهد جان، آن لعل خندان
دل میبرد دل، آن عقد دندان
خوش آنکه گریم، چون ابرو بینم؛
آن غنچه لب را، زان گریه خندان
چون در برآرم، او را گذارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.