دوش از این رواق نیلی فام
چون در آویختند پرده شام
اختران از دریچه های فلک
بزدودند جمله زنگ ظلام
من بکنجی نشسته با دل تنگ
کز افق رخ نمود ماه تمام
ناگهان مهوشی نکو پیکر
ناگهان گلرخی لطیف اندام
از شرابی که او ز عهد نشاط
مانده در کنج طاق یکدوسه جام
قدحی برگرفت و کرد نظر
بر من دل فگار خون آشام
ساغری زین می چو دیده باز
ساغری زین می چو خون حمام
صافی و خوشگوار و عذب و لطیف
که ورا در سبو گذشته دو عام
گر بگیری بود بزعم خواص
ور بنوشی سزد بر غم عوام
دانش افزا بود چو می، شاید
که نیندیشی از حلال و حرام
با چنین باده ای مگو از ننگ
با چو من شاهدی ملاف از نام
چون مرا داشت زین نمط مفحم
چون مرا داد زین بیان الزام
از کفم برکشید ناله عنان
وزدلم برگرفت گریه زمام
ناله ها کرد و از جفای سپهر
گریه ها کرد از غم ایام
گفتم ای دلبر ملیح سخن
گفتم ای شاهد فصیح کلام
کو مرا پای آن که کوبم خوش
کو مرا دست آن که گیرم جام
بکدامین رفیق بندم دل
وز کدامین صدیق جویم کام
منزل من کجا ویارم کیست
محفل من کجا و دوست کدام
همه کس شادمان و من ناشاد
همه کس کامران و من ناکام
طایران جمله رفته در او کار
وحشیان جمله خفته در اکنام
من جدا مانده از دیار حبیب
من جدا مانده از لقای کرام
در کنار مصاحبان خسیس
در میان معاشران لئام
به کزین موطن عناد محن
مرکب عزم را کنیم لجام
خسروان را چنانکه رسم ورهست
که تهیدست کم رسد بسلام
تحفه مدح آوریم و رویم
تا بدرگاه شهریارا نام
درگه مرتضی علی که فلک
سجده ها آردش بهفت اندام
آن که گشتی سوار کتف نبی
تا فرو ریخت از حرم اصنام
آن که خفتی به خوابگاه رسول
در شب هجرت رسول انام
اختلافی که در جهان پیداست
گر نبودی تو حاکم احکام
کس نکردی تمیز باطل و حق
کس ندانستی از حلال حرام
شد هویدا بعهد دولت تو
چونکه برخاست از میان ابهام
حرمت شرع و عزت ملت
نصرت دین و شوکت اسلام
غرض از خلق ماه تا خورشید
مقصد از کون تیر تا بهرام
غیر ابداع تو نبود مراد
غیر ایجاد تو نبود مرام
بامید نوال و افضالت
هر یکی تا فزون برند انعام
هم ملک در بر تو در انجاح
هم فلک در بر تو در ابرام
بس که از عدل تو ستمکاران
بمناهی نمی کنند اقدام
با وجود سباع در یکدشت
در مراتع چرا کنند اغنام
حبذا نهی تو که در گلشن
فی المثل گر کسی گذارد گام
تا نگیرد زباغبان رخصت
نتواند کند گل استشمام
گر نه عدل تو داشت پاس زمین
کار این خاکدان نیافت نظام
ورنه عزمت شدی سوار سپهر
توسن آسمان نگشتی رام
لوحش الله ز مرکبت که دهد
در زمان قرار و گاه خرام
بظلال جبال، تمکین، قرض
بسهام شهاب، سرعت، وام
چون گه رزم زیر ران آری
اشهب تیزگام تیز خرام
هم به فرق تو زرنشان مغفر
هم بدست تو سیمگون صمصام
بر تنت چست آهنین جوشن
در برت راست رمخ خطی نام
گه فلک خیره برجهنده سمند
گه هوا تیره از پرنده سهام
نه از آن رزمگه مجال فرار
نه در آن جایگه محل قیام
عرصه رزمگه کنی از خون
همه شنگرف گون ولعلی فام
از کمانت دلاوران در سجن
وزکمندت مبارزان در دام
بسکه از هر طرف فرو ریزد
از خمیده کمان جهنده سهام
شود آن رزمگه نیستانی
که درو جایگه کند ضرغام
گردد از بسکه اندر آن عرصه
افکند مرد تیغ خون آشام
بسپه گشته مرتفع چندان
که شود قصر آسمان را بام
ای که بی جذبه عنایت تو
هیچ صیدی نمیرهد از دام
روزگاری گذشت کز عزمت
جان نمی گیردم بتن آرام
می توان کرد تلخکامی را
از زلال نجات شیرینکام
ای که پاک آمد از ازل ذاتت
من جمیع الذنوب و الآثام
کارها کرده ام که نتوانم
بزبان آورم یکی را نام
از تو دارم امید در محشر
چون منادی دهد صلابر عام
که مرا ناامید نگذاری
زان میان والسلام والاکرام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با توصیف دنیای غم و اندوه شروع میشود، به تصویر کشیدن شب و ماه و زیباییها میپردازد. شاعر از دل تنگ و ناآرامی خود میگوید و از معشوقی زیبا و دلربا که نظرش را به او جلب میکند. او به بادهای شفاف و دلپذیر اشاره دارد که به زیروبم احساسات و درونیات او غنا میبخشد. در ادامه، شاعر از تنهایی و ناامیدی خود در میان دیگران صحبت میکند که همگی شاد و کامیاب به نظر میرسند.
شاعر با اشاره به شخصیتهای بزرگ و قدرتهای متعهد میؤرد، از جمله به ویژگیهای معصومانی چون علی (ع) و تلاش آنها برای برقراری عدل و حق در جامعه. او به تمایز میان حق و باطل و پیامدهای عدل در جهان اشاره میکند و در نهایت، به امید رحمت و غفران الهی در روز قیامت روح میبخشد و از خداوند درخواست کمک و بخشش میکند. شعر به طور کلی بیانگر یک تضاد عمیق میان شادی و غم، امید و ناامیدی، و نیاز به نور الهی در زندگی انسانی است.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که پرده شب را به رنگ آبی بر افراشتند، از این ایوان زیبایی دیدم.
هوش مصنوعی: ستارهها از پنجرههای آسمان تمام سیاهی و ظلمت را کنار زدند.
هوش مصنوعی: من در گوشهای نشستهام و با دل پر از غم به تماشای ماه کامل مینگرم که از دور نمایان شده است.
هوش مصنوعی: به ناگاه، زیبایی دلربا و خوشچهرهای در کنارم ظاهر شد، دختری با صورت گلگون و اندامی نرم و لطیف.
هوش مصنوعی: از شرابی که او از زمان خوشیها باقی مانده و در گوشهای از طاق یک یا دو جام نگهداری شده است.
هوش مصنوعی: گامی برداشت و نگاهی به من که دل شکسته و غمگین بود، انداخت.
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به نوشیدن شراب و تأثیر آن بر چشم و روح انسان شده است. وقتی که چشمها باز میشوند، بینایی متفاوتی را تجربه میکنند، مانند حالتی که پس از نوشیدن شراب به انسان دست میدهد. این تصویر به نوعی از زیبایی و شادی ناشی از می به تصویر کشیده شده است، تا جایی که احساساتی شبیه به خونِ تازه در حمام را القا میکند، که نمایانگر سرزندگی و تازگی است.
هوش مصنوعی: آب زلال و خوشطعم و شیرین و صفا کنندهای که در دوتا سال در داخل کوزه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر از اندیشههای عالمانه و خاص بهرهمند باشی، میتوانی درک کنی که نوشیدن شراب برای شادی و آرامش مردم عادی مناسب است.
هوش مصنوعی: علم و دانش مانند شراب است، ممکن است که تو را از فکر کردن به حلال و حرام دور کند.
هوش مصنوعی: با چنین نوشیدنیای، از شرم و ننگ صحبت نکن. به مانند من، که شاهد و نگهبان هستم، از نام و اعتبار سخن بگو.
هوش مصنوعی: زمانی که من را به این روش تاریک و مبهم داشت و وقتی که با این بیان قوی و محکم به من اطلاعات داد، احساس خاصی پیدا کردم.
هوش مصنوعی: نالهام را از دستم گرفت و گریهام را از قلبم بیرون کشید.
هوش مصنوعی: با صدای ناله، از ظلم روزگار شکایت کرد و به یاد تلخی های زندگی، اشک ریخت.
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، من از دل آنچه در دلم است به زبان آوردم و ای معشوقه فصیح، با تو به زیبایی صحبت کردم.
هوش مصنوعی: به من بگو که کجا بروم تا با پاهای محکم به زمین بکوبم و خوشحال شوم، و به من نشان بده که چگونه دستم را دراز کنم تا جام را بگیرم.
هوش مصنوعی: به چه کسی باید دل ببندم و از کدام دوست واقعی خواهان خوشبختی و رضایت هستم؟
هوش مصنوعی: من نمیدانم خانهام کجاست و کس را برای یاری نمیشناسم، محفل من کجاست و دوستی که داشته باشم کجاست؟
هوش مصنوعی: همه خوشحالند و من ناراحت هستم، همه به موفقیت رسیدهاند و من شکست خوردهام.
هوش مصنوعی: تمام پرندگان در کار خود مشغولند و وحشیان هم در پناهگاههایشان خوابیدهاند.
هوش مصنوعی: من از دیار محبوبم دور ماندهام و از دیدار افراد بزرگ و نیکو جدا هستم.
هوش مصنوعی: در جمع دوستان بخیل و در کنار افراد پست، زندگی کردن دشوار است.
هوش مصنوعی: از این سرزمین مبارزه و مشکلات، عزم خود را هدایت کنیم و بر آن مسلط شویم.
هوش مصنوعی: وقتی که بزرگان و والیان به مکانی میروند، به خاطر شان و مقامشان معمولاً استقبال خوبی از آنها میشود، اما افراد بیبهره کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: هدیهای از ستایش به همراه خواهیم آورد و به سوی درگاه پادشاه بزرگ خواهیم رفت.
هوش مصنوعی: درگاه حضرت علی (ع) آنچنان عظیم و باارزش است که همهی آسمانها و ستارهها برای او به سجده میآیند و زیباییهای او را تحسین میکنند.
هوش مصنوعی: آن کسی که بر دوش پیامبر سوار شد، به همراه او به جایی رفت که بتها از آنجا سرنگون شدند.
هوش مصنوعی: کسی که در شب هجرت پیامبر در مکان خواب او خوابیده بود.
هوش مصنوعی: اگر تو حاکم احکام نبودی، اختلافاتی که در جهان وجود دارد، این چنین پدید نمیآمد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست باطل و حق را از هم تمیز دهد و هیچکس نتوانست حلال و حرام را بشناسد.
هوش مصنوعی: زمانی که دوران حکومت تو آغاز شد، حقیقت و روشنایی از دل تاریکی و ابهام ظاهر شد.
هوش مصنوعی: حفظ احترام قوانین دین و عزت مردم، کمک به دین و قدرت اسلام را به دنبال دارد.
هوش مصنوعی: هدف از خلق ماه، رسیدن به خورشید است و آنچه در عالم وجود دارد، از تیر تا بهرام، همه به یک منظور است.
هوش مصنوعی: جز خلاقیت تو چیزی وجود ندارد و جز نحوهی زندگی تو هدفی نیست.
هوش مصنوعی: با امید به بخشش و برتری تو، هر یک از آنان میکوشند که پاداش بیشتری دریافت کنند.
هوش مصنوعی: همه چیز در دست توست و آسمان نیز به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر عدالت تو، ستمگران جرأت نمیکنند اقدام کنند.
هوش مصنوعی: وجود شیر یا گرگ در دشت باعث میشود که در مراتع، حیوانات به راحتی بچرند و زندگی نکنند.
هوش مصنوعی: ای کاش تو نهی کنی که در گلستان، اگر کسی پا بگذارد، این کار نیکو نیست.
هوش مصنوعی: برای بوییدن گل، باید اجازه باغبان را گرفت؛ وگرنه نمیتوان به آن دسترسی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: اگر عدالت تو نبود، زمین و این خاک نیز نظم و سامان نمییافت.
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه ارادهات قوی است، باید بگویم که سوار بر آسمان شدی و اسب آسمان را آرام نکردی.
هوش مصنوعی: حضور خداوند در دل تو باعث میشود که در زمان و مکان آرامش و زیبایی داشته باشی.
هوش مصنوعی: در سایه کوهها، سکون و آرامش، و همچنین تأثیر ستارهها و شهابها بر سرعت و پیشرفت زندگی.
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان جنگ به مبارزه میپردازی، با سرعت و قدرت همچون اسب تیزگام و زرنگ عمل کن.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و شکوه ظاهری فرد اشاره شده است. تاجی زری رنگ بر سر دارد و در دستش شمشیری نقرهای و درخشان. این توصیف نشاندهنده مقام و قدرت اوست.
هوش مصنوعی: بر بدن تو زرهای از آهن است و بر تن تو نامی از طلا نوشته شده است.
هوش مصنوعی: هر از گاهی ماهیت آسمان به شکلی شگفتانگیز تغییر میکند و گاهی اوقات، تاریکی زمین به خاطر پرواز پرندگان به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که نه امکانی برای فرار وجود دارد و نه جایی برای ایستادن و مقاومت. به عبارتی، انسان در موقعیتی قرار دارد که نه میتواند به راحتی عقبنشینی کند و نه میتواند به طور مؤثری به مبارزه ادامه دهد.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، زمین پر است از خون کسانی که مانند شنگرف، رنگی سرخ و جذاب دارند و همچنان به یاد علی، الگوی شجاعت و دلیری است.
هوش مصنوعی: از تیر تو دلاوران در بند گرفتارند و از زنجیر تو جنگجویان در دام افتادهاند.
هوش مصنوعی: از هر سو به شدت از کمان خمیده، تیرها و سهمهای متفاوت در حال ریختن و افکندن هستند.
هوش مصنوعی: در جایی که شیر درندهای وجود داشته باشد، نبردی همچون نبردهای نیستان ترتیب خواهد یافت.
هوش مصنوعی: مردی که در میدانی پر از خطر و نبرد قرار میگیرد، بهقدری درگیر و مشغول میشود که تیغ خونینش بهطور مداوم در آنجا به چرخش میآید.
هوش مصنوعی: به دلیل بلندی زیاد، برجها به حدی رسیدهاند که گویا سقف آسمان را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون جاذبه و مهر تو، هیچ شکار و صیدی نمیتواند از دام فرار کند.
هوش مصنوعی: مدتی گذشت که از قدرت و ارادهام دیگر نمیتوانستم روحی در بدنم دمیده کنم و آرامش را احساس کنم.
هوش مصنوعی: میتوان تلخیهای زندگی را با شیرینی و دلخوشی نجات داد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از ابتدای خلقت، ذات تو پاک و بیآلایش است، من همه گناهان و خطاها را مرتکب شدهام.
هوش مصنوعی: من کارهایی انجام دادهام که نمیتوانم یکی از آنها را حتی به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: از تو امید دارم که در روز قیامت حامی من باشی، مانند پیامآوری که با صدای بلند خبر میدهد.
هوش مصنوعی: امید را از من نگیری و مرا در این شرایط تنها نگذاری. به عزت و احترام تو قسم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا اول سپیده بام
می همی خورد می به رطل و به جام
با سماعی که از حلاوت بود
مرغ را پایدام ودل را دام
با بتانی که می ندانم گفت
[...]
رام روز است بخت و دولت رام
ای دلارام خیز و در ده جام
ز آن قنینه یکی قدح پر کن
همچو کبک دری یکی بخرام
کام ران و جهان به لهو گزار
[...]
از برای قبول خاصه و عام
به پا باشدت قعود و قیام
ای بملک تو زینت ایام
وی ز تیغ تو نصرة اسلام
بندهٔ حل و عقد تو فلک
سخرهٔ امر و نهی تو ایام
دل پاک تو مجمع دانش
[...]
جرم خورشید دوش چون گه شام
سر به مغرب فرو کشید تمام
از بر خیمهٔ سپهر بتافت
ماه رزین او چو ماه خیام
چون طناب شفق ز هم بگسست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.