آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
چشم صید افکن تو آهوی آهو گیر است
کرده تیر نگهت را سبک آهنگ به جان
صف مژگان درازت که پر آن تیر است
رتبهٔ عشق رقیب از نگهش یافتهای
که ز نظارهٔ او رنگ تو بیتغییر است
تا خطت یافته تحریر رخ ساده رخان
پیش رخسار تو خطیست که بیتحریر است
کرده صد کار فزون در دل تو نالهٔ من
چه کند آن چه نکرد است همین تاثیر است
در مهمات اسیران که به جان در گروند
آن چه تقصیر مرا نیست تو را تقصیر است
محتشم کرد سراغ دل ازان سلسله مو
گفت دیوانگی کرده و در زنجیر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است. شاعر به تحسین چشمهای معشوق میپردازد و آنها را به تیرهایی تشبیه میکند که دل او را هدف قرار دادهاند. او از تأثیر عمیق نگاه معشوق بر خود صحبت میکند و بیان میکند که چطور عشق و زیبایی معشوق، زندگیاش را تسخیر کرده است. همچنین اشاره میکند که در میان مشکلات و دردهای ناشی از عشق، مسئولیت همه چیز بر دوش اوست و معشوق بدون ایراد است. در نهایت، شاعر با اندوهی به زنجیرههای عشق و دیوانگیاش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشمهای تو همانند آهویی برای شکار است، که بتهای زیبا آن را هدف قرار دادهاند. تو نگاهی داری که مانند طعمهای برای شکارچیان است.
هوش مصنوعی: نگاه تو مانند تیری سبک و سریع است، که در دل صف مژگانت نفوذ کرده و آنجا را پر کرده است.
هوش مصنوعی: عشق رقیب تو آنقدر قوی و تاثیرگذار است که از نگاهش متوجه شدهای که رنگ و حالتی که داری، چه تغییراتی نکرده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاه تو را میبینم، روی ساده و بیپیرایهی تو برای من همچون خطی است که نیازی به نوشتن ندارد.
هوش مصنوعی: در دل تو کارهای زیادی انجام شده است، ناله من چه فایدهای دارد؟ آنچه از قبل انجام شده، همین تأثیر را به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: در مشکلات و سختیهای زندگی که باعث درد و رنج میشوند، مسئولیت و تقصیر به من مربوط نیست، بلکه به تو مربوط میشود.
هوش مصنوعی: محتشم از طرف دل درباره آن زنجیر مو سوال کرده و میگوید که دیوانه شده و در قید و بند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه دیوان رشیدالدین را از پس آن
وصف منهاج نظر میکند از آن طیر است
اوست در خیمه این پیر کبیری کبود
هنری شاهی کز هر هنری صد ایر است
هر چه در گیتی مرد سخنست الاوی
[...]
سرخوش از می چو نیم موج هوا شمشیر است
ابر تر را چکنم قطره باران تیر است
زور بازوی توانائیم از فیض می است
باده در طبع من آبست که در شمشیر است
موج سان بر سر هر قطره می می لرزم
[...]
مدعی گر نکند بحث سخن دلگیر است
در جدل گوش و زبانش سپر و شمشیر است
باغبان گو مشو از صحبت ایشان غافل
گل جوان است، اگر مرغ گلستان پیر است!
نیست در عشق همین بند به پای مجنون
[...]
دل هجران زده از سیر گلستان سیر است
دور از او موج هوابر سر ما شمشیر است
نزند ال و پرش در دم حیرت رنگم
این خزان جلوه، تذرو چمن تصویر است
نالهٔ العطش آمد ز نگاهش چون شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.