سرخوش از می چو نیم موج هوا شمشیر است
ابر تر را چکنم قطره باران تیر است
زور بازوی توانائیم از فیض می است
باده در طبع من آبست که در شمشیر است
موج سان بر سر هر قطره می می لرزم
چه توان کرد مس طبع مرا اکسیر است
بر سرم لشکر غم آمده از کف ننهم
آنچه شمشیر جوانست عصای پیر است
با گل روی تو دعوی نکویی خورشید
برطرف گر نکند زلف تو جانب گیر است
گر بجوشیم بهم ما و تو، ساقی وقتست
ابر و مهتاب بهم همچو شکر با شیر است
در خم زلف تو دلها چه بهم ساخته اند
چون نسازند بپای همه یک زنجیر است
اینقدر فرق میان خط یک کاتب نیست
سرنوشت همه گر از قلم تقدیر است
سبق نطق به پیش همه خواندیم کلیم
آزمودیم، خموشیست که خوش تقریر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به سرخوشی و لذت از تمام زیباییهای زندگی با تصاویری از شراب و طبیعت اشاره دارد. شاعر میگوید که شادیاش از می و شراب است و این شادی به مانند شمشیری برنده است. او به قدرت شراب در ایجاد نشاط و سرزندگی اشاره میکند و بیان میکند که غم نمیتواند او را زیر فشار قرار دهد. همچنین، شاعر به زیبایی محبوبش اشاره میکند و از زلف او به عنوان عاملی برای خوشی سخن میگوید. ارتباطی عمیق بین عشق، طبیعت و هنر وجود دارد و در نهایت به این نتیجه میرسد که سرنوشت همه ما ناشی از تقدیر است و گاه سکوت و تفکر بهتر از صحبت کردن است.
هوش مصنوعی: به خوشحالی ناشی از نوشیدن شراب مانند نیمه موجی در هوا هستم، که در آن شمشیری وجود دارد. این احساس به من اجازه میدهد تا قطره باران را مانند تیری از ابر تر بپندارم.
هوش مصنوعی: قدرت و نیرویی که در بازوهایم دارم، ناشی از نوشیدن شراب است. در وجود من انرژیای هست که با دقت و مهارت در استفاده از شمشیر ظهور پیدا میکند.
هوش مصنوعی: موجها بر روی هر قطره آب میرقصند و من در حالتی از شگفتی و حیرت هستم. چه میتوان کرد که طبیعت من مانند مس است و این احساسات برایم مانند اکسیر شیرین است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه به حدی بر من غلبه کردهاند که حتی نمیتوانم آنچه را که جوانی و قدرت است کنار بگذارم و به عصای ناتوانی تکیه کنم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و دلربایی چهره تو از خورشید هم بیشتر باشد، مشکل نخواهد بود که زلفهای تو سایهای از آن را ایجاد کند و زیباییات را بیشتر نشان دهد.
هوش مصنوعی: اگر ما و تو احساس هیجان و نشاط کنیم، ای ساقی، حالا زمانی است که ابر و ماه در کنار هم هستند، مانند ترکیب شکر و شیر.
هوش مصنوعی: دلها به خاطر زلف تو به هم پیوستهاند، چرا که همه در حقیقت به یک زنجیر متصل هستند و این پیوند طبیعی است.
هوش مصنوعی: بین نوشتههای یک نویسنده و سرنوشت انسانها تفاوت زیادی وجود ندارد، زیرا همه چیز در نهایت به قلم سرنوشت و تقدیر وابسته است.
هوش مصنوعی: ما قبل از همه سخن گفتیم و تجربیاتی کسب کردیم، اما درک و سکوتی وجود دارد که بهتر از هر حرفی بیانگر احساسات است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه دیوان رشیدالدین را از پس آن
وصف منهاج نظر میکند از آن طیر است
اوست در خیمه این پیر کبیری کبود
هنری شاهی کز هر هنری صد ایر است
هر چه در گیتی مرد سخنست الاوی
[...]
آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
چشم صید افکن تو آهوی آهو گیر است
کرده تیر نگهت را سبک آهنگ به جان
صف مژگان درازت که پر آن تیر است
رتبهٔ عشق رقیب از نگهش یافتهای
[...]
مدعی گر نکند بحث سخن دلگیر است
در جدل گوش و زبانش سپر و شمشیر است
باغبان گو مشو از صحبت ایشان غافل
گل جوان است، اگر مرغ گلستان پیر است!
نیست در عشق همین بند به پای مجنون
[...]
دل هجران زده از سیر گلستان سیر است
دور از او موج هوابر سر ما شمشیر است
نزند ال و پرش در دم حیرت رنگم
این خزان جلوه، تذرو چمن تصویر است
نالهٔ العطش آمد ز نگاهش چون شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.