خر مطران که آخرت عمر است
سوگوارانه جل و جامه تو
نغمه کرد است کام سیخ زنم
خوه بناکام و خوه بکامه تو
آن خر شاعری که آخر و میخ
نبود جز دوات و خامه تو
کار خر نامه تو میسازم
گوشمال ایاز نامه تو
ماهی و دانه می نهی در راه
تا که افتد بپای دامه تو
کار چادر همی کنی بگزاف
تا چو معجر شود عمامه تو
گر حلالت حرام شد اینک
من حلالی گر حرامه تو
با کسان کسی کنی ز جبین
که همی کاودآب کامه تو
ریشت ار شد شمامه کافور
گه سگ باد بر شمامه تو
بنوای شمامه ناو کیم؟
آب در ناوه امامه تو
آن نوید تو را حرام این است
تا بیکسو شود عمامه تو
نیک آئی بپیش اسب دوی
بتو نزدیک شد قیامه تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هست اندر میانِ نامه تو
این مَثَل از زبانِ خامه تو
گفتم ای من نخوانده نامه تو
سیه از بهر چیست جامه تو
ای سمیعی رسید نامهٔ تو
نامهٔ تو رسید و چامهٔ تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.