خورشید ببرج حمل آمد چو رخ یار
هم نور بحاصل شود از تابش و هم نار
نور از پی روشن شدن عالم تاریک
نار از جهت پختن هر خام بر اشجار
تا باز جهان از تبش و تابش خورشید
برنا شود اشجار پدید آرد اثمار
برگ گل از اشجار برون آرد بستان
الوان بدایع شود از خاک پدیدار
از رنگ چمن گردد چون زرمه بزاز
وز بوی هوا گردد چون کلبه عطار
دستان زن بستان بسحرگاهان گردد
بر سرو سراینده سرود غزل یار
هنگام تماشای خداوندان گردد
کز طارم و کاشانه خرامند بگلزار
بلبل بشود از دل راوی و بخواند
بیت و غزل رودکی اندر حق عیار
رازل نه همانا که بدی همچو نظامی
در صدر نظام الدین برخواندن اشعار
صدری که نظام الملک ارزنده شود باز
از خدمت صدرش نه همانا که کند عار
مستوفی ملک ملک شرق محمد
فرزند علی بن امیر آن شه ابرار
میری که امیران سخن رایگه نظم
از مدحت او به نبود فکرت گفتار
در شغل شه شرق قلم وار میان بست
تا اهل قلم پیش وی آیند قلم وار
آن صدر سرافراز که ارباب قلم را
بر روی زمین نیست چنو صدر سزاوار
هرکس که سزاواری او را نپسندد
گردد بسر تیغ شه از نیش سزاوار
لطف و کرم او بهمه خلق رسایست
با اندک و بسیار ویند اندک و بسیار
ای اندک منت کش بسیار مروت
کس را بمروت نخوهی منت بردار
آثار تو در عالم خواهی که نماند
نی نی تو خوهی ماندن در عالم آثار
هنگام بهار است درین موسم فرخ
از خاک پدیدار شود لعبت فرخار
با لعبت فر خار نشاط و طرب انگیز
وز خار تعب چشم بداندیش همی خار
در عقد بنانت قلم سحر نمایست
چون زرین طیری که ورا مشکین منقار
چون طیر شود فرخ بمنقار خط او
ارزاق رسانیده بسوآل و بزوار
نو گشت سر سال و باقبال شه غرب
تا سال دگر در دل و جان تخم طرب کار
تا چشمه خورشید نشاط دل خود باش
هر جای که دل خواهد برج حمل انگار
در نور رخ یار نگه میکن و میگوی
خورشید ببرج حمل آمد چو رخ یار
گر سوزنی پیر دعاگوی ترا طبع
چون بحر عدن گردد پر لؤلؤ شهوار
بی در ثنای تو مبادا که همه عمر
در سوزن نظام کشد رشته بسوفار
از دست فنا نامه عمر تو مبادا
طی تا نشود دنیا طی گشته چو طومار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای بهار و تأثیرات خورشید در شکوفایی طبیعت میپردازد. او از آمدن خورشید در برج حمل و تأثیرات نور و حرارت آن بر روی درختان و گیاهان صحبت میکند که باعث رویش گلها و میوهها میشود. شاعر تأکید میکند که این فصل بهار، زمانی برای شادی و نشاط است و دل آدمیان را سرشار از امید میسازد.
شاعر به ستایش شخصیتی هم میپردازد که در حکمرانی و هنر قلم زنی ممتاز است. او بر این باور است که این فرد فرهیخته و بزرگوار به همه مردم محبت میکند و در برابر زحماتش، از دیگران توقعی ندارد. در نهایت، شاعر نسبت به گذر عمر و اهمیت یادگارهای انسانها در دنیا اشاره میکند و خواستار این است که انسانها در زندگی خود همواره به یاد خداوند و نعمتهای او باشند.
هوش مصنوعی: خورشید در برج حمل طلوع کرد، مانند چهره یار که هم نور و روشنی به همراه دارد و هم میتواند آتشین و سوزان باشد.
هوش مصنوعی: نور بهدنبال روشن کردن دنیای تاریک میآید و آتش برای پختن هر ناپختهای بر درختان وجود دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان از گرما و نور خورشید جوان و پرطراوت شود، درختان میوههای خود را نمایان میسازند.
هوش مصنوعی: درختان گلها را به صورت زیبایی به نمایش میگذارند و از خاک، شگفتیهای رنگارنگی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: چمن رنگی همانند زر میشود و بوی هوا همچون عطر عطار میگردد.
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، دستان زن باغ به زیبایی، به درخت سرو میرسد و آواز غزل یار را میسراید.
هوش مصنوعی: وقتی که به تماشای معشوق میرویم، انگار از بالا و از درون خانهی خود حرکت کرده و به باغی پر از گل میرویم.
هوش مصنوعی: بلبل از دل راوی سرشار از احساس میشود و اشعار رودکی را دربارهی شخصیتهای نیکو و بافضیلت میخواند.
هوش مصنوعی: راز نه این است که بدی را مانند نظامی در مقام نظام الدین شعر بخوانند.
هوش مصنوعی: اگر مقام و منزلتی که نظام الملک به دست آورده، دوباره از خدمت او ارزش پیدا کند، این نشاندهنده این نیست که او از خدمت خود شرمنده خواهد شد.
هوش مصنوعی: مستوفی ملک منطقه شرقی، محمد فرزند علی، که فرزند آن بزرگ مرد نیکوکار است.
هوش مصنوعی: تو به جایی می روی که فرمانروایان با سخن خود به ستایش او می پردازند و در آنجا، طرز فکر و گفتار او را نمی توان نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: شخصی در مقام و مسئولیت خود به گونهای عمل میکند که دیگران به او احترام بگذارند و به سوی او بیایند، همانطور که قلم به سمت نوشتن میرود. او به خاطر دانش و هنرش، افراد اهل قلم را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جایگاهی بس بلند میپردازد که فقط مشاهیر و بزرگان قلمی توانایی دستیابی به آن را دارند. چنین جایگاهی برتری و شایستگی خاصی دارد و به نظر میرسد که افراد معمولی نمیتوانند به آن دست یابند. در واقع، اشاره به فضیلت و ارزش افرادی دارد که در قلمرو فرهنگ و ادبیات برجسته هستند و میتوانند تأثیر زیادی بر جامعه بگذارند.
هوش مصنوعی: هر فردی که شایستگی و لیاقت کسی را نادیده بگیرد، در نهایت به عواقب آن دچار خواهد شد و از رفتار آن شخص آسیب خواهد دید.
هوش مصنوعی: محبت و سخاوت او به تمام مخلوق میرسد، چه بزرگ باشند و چه کوچک.
هوش مصنوعی: ای کسی که کم انتظار کمک هستی، اما خیلی مهربان به دیگران، بدان که اگر بخواهی مهربانی کنی، نباید از کسی توقعی داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی نشانهای وجودت در دنیا باقی بماند، باید خودت را در این جهان حفظ کنی و زنده بمانی.
هوش مصنوعی: در این فصل خوشایند بهار، زیبایی دلربایی از دل خاک سر برمیآورد.
هوش مصنوعی: با معشوقی که شادابی و خوشی را به ارمغان میآورد، همراه هستم و از خستگی و رزیت چشم بدخواهان میکاهیم.
هوش مصنوعی: در حالتی نویدبخش، قدرت قرارداد عشق چنان نمایان میشود که مانند پرندهای طلایی با نوکی سیاه و جذاب است.
هوش مصنوعی: وقتی که پرندهای خوشبخت با منقار خود حرکت کند، فراوانی روزیها به سمت من میآید و به خاطر درخواست و زحمت من است.
هوش مصنوعی: سال نو آغاز شده و با خوشبختی، پادشاه غرب تا سال آینده در دل و جان مردم بذر شادی و سرور میکارد.
هوش مصنوعی: به جایی برو که برایت شادی و نشاط به ارمغان بیاورد و هر وقت که بخواهی، احساسی شبیه طلوع خورشید داشته باش.
هوش مصنوعی: در پرتو چهره معشوق، چشم دوخته و میگوید که خورشید به برج حمل وارد شده، مانند چهره معشوق است.
هوش مصنوعی: اگر یک سوزن دعاگو و پیر برای تو باشد، طبع تو مانند دریای عدن پر از لؤلؤ و زیبایی خواهد شد.
هوش مصنوعی: در ستایش تو نباید به گونهای زندگی کرد که تمام عمر در درد و رنج بگذرد.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که ای کاش نامه عمر تو تحت تأثیر انقراض و فنا قرار نگیرد. تا زمانی که دنیا از بین نرفته، زندگی تو نیز پایان نپذیرد، چرا که مانند یک طومار که باز میشود و مرود به داستان زندگی است، نباید به زودی جمع شود و به پایان برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
[...]
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.