ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
بیمست که: یک بار فرود آید دیوار
دیوار کهن گشته بپرداز بادیز
یک روز همه پست شود، رنجش بگذار
آن خجش ز گردنش در آویخته گویی
خیکیست پراز باد، درو ریخته از بار
آن کن که درین وقت همی کردی هر سال
خز پوش و به کاشانه رو از صفه و فروار
یاد آری و دانی که: تویی زیرک و نادان
ور یاد نداری تو سگالش کن و یادآر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و شور و هیجان سخن میگوید و به معشوق خود اشاره میکند. او به خوشبختی و نعمتهایی که اکنون در اختیار دارد، اشاره کرده و از حالتی که مانند یک شمن شیفته است، توضیح میدهد. شاعر به تغییرات زندگی و ناامنیهای ممکن اشاره میکند و از دیواری که ممکن است فرو بریزد یاد میکند. همچنین به یادآوری خاطرات و رفتارهای گذشته دعوت میکند، حتی اگر معشوق فراموش کرده باشد، او را به یادآوری میخواند. به طور کلی، شعر درباره عشق، پویایی زندگی و اهمیت یادآوری گذشتههاست.
هوش مصنوعی: ای عاشق دلی که در این مکان قرار گرفته، همچون مجذوبی که به زیبایی چهره معشوق خیره شدهاست.
هوش مصنوعی: امروز به لطف و شانس تو، ای فرمانده خراسان، هم نعمتهای فراوانی دارم و هم چهرهای زیبا و دلنشین.
هوش مصنوعی: دیوار و دروازه خراب شد و دوباره برپا شد. بیم آن میرود که دیوار یک بار دیگر پایین بیفتد.
هوش مصنوعی: دیوار قدیمی به خاطر وزش بادها فرسوده شده است، روزی تمام آن ضعیف میشود، حالا جای نگرانی نیست.
هوش مصنوعی: او شرم و خجالتش را به گردن آویخته، مانند کیسهای پر از باد است که بر اثر سنگینیاش پر شده و حالا از آن پر شده میبارد.
هوش مصنوعی: در این زمان همانی را انجام بده که هر سال انجام میدادی؛ لباس گرم بپوش و به خانهات برو، از بالای صفه (سکو) پایین بیا.
هوش مصنوعی: اگر به یاد داشته باشی و بدانی، تو هم عاقل و هم نادان هستی. اما اگر به یاد نیاوری، آن را دوباره به خود یادآوری کن و به خاطر بسپار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
باشد بجهان عید همه ساله بیکبار
همواره مرا عید ز رخسار تو هموار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.