ای شهنشاه فریدون فر دارا دار و گیر
جم نگین نوذر سنان قارن کمان بهرام تیر
خسرو بهرام تیری کز گشاد شست تو
زآفتاب و مه سپر بر سر کشد بهرام تیر
داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام
حصه و خط و نصیب و قسم و بخش و بهر تیر
سال عالم لطف و عنف و مهر کینت مایه کرد
تا زمستان و بهار آورد تابستان و تیر
ظلمت ظلم از جهان برداشت عکس تیغ تو
ظلمت شب را چو عکس شمع خورشید منیر
آفتابی خسروا تیغ تو شمع آفتاب
مرکب کیهان نوردت آسمان مستدیر
شاه توران دار ایران گیر بود افراسیاب
وارث افراسیابی این بدار و آن بگیر
در حسن خلقی و مسعود اختری آن ظن مبر
کز جهانداران کسی اندر جهان داری نظیر
خاطب از نام تو شاهنشاه مسعود حسن
احسن القولست و از سعد فلک تحسین پذیر
در نیام تیغ تو تأیید و نصرت مضمر است
تیغ برکش تا در آرد آنچه دارد در ضمیر
چون مؤید گردی و منصور بر هر دشمنی
منت از نعم المؤید دار و از نعم النصیر
اندر ایام تو برخوان غرور روزگار
ناکسان کس شده خوردند در لوزینه سیر
عدل تو در طینت آدم محمز کرد حق
تا برآری خلق را از ظلم چون مو از خمیر
از زیانکاران روز و شب ز عدلت خوف نیست
کاروانی را و شهریرا ز قطمیر و نقیر
از جهان آوازه عدل تو ظلم آواره کرد
ظلم کو ظالم کجا افسانه گویم خیر خیر
راست آید از من ار گویم ز عدل تو بدشت
بره از پستان گرگ گرسنه شد سیر شیر
در سرای بار تو گر جانشان باز آمدی
حاجب بار تو بودی اردوان و اردشیر
نام پیغمبر بشیر است و نذیر اندر نبی
تو نه پیغمبر ولیکن هم نذیری هم بشیر
بر وفای وعده نیک و جزای خیر کرد
بر وفاداران بشیری بر جفاکاران نذیر
برفرازد چون عبیدان سهم آوازت نوا
رایت آلت چو آتش برفرازد بر اثیر
لشگری کز جنبش ایشان نفیر عام خاست
خاست از اندک غلام خاص تو زایشان نفیر
کوه آهن غله ندهد بس کزان گردنکشان
غل بغل زنجیر در زنجیر پیوستی اسیر
گر کنی بر سد اسکندر . . . را آزمون
بگذرد از سد اسکندر چو سوزن از حریر
سوزنی در سلک مدح خسرو دریادل آر
هرچه در دریای خاطر لؤلؤئی داری خطیر
پادشاها شاعران باشند امیران سخن
من چو مداح تو باشم بر سخن باشم امیر
تا امیرم بر سخن گنج سخن باید نهاد
باید از گنج سخن میر سخن را ناگزیر
نام میری بر چو من پیری کجا لایق بود
بنده مداح پیرم بنده مداح پیر
شاد باش ای دوستان از دولت تو شادمان
دیر زی ای دشمنان از هیبت تو زود میر
شاد باش و دیر زی تا برخوری کاندر حوری
برخور از تیغ و نگین و شاهی و تاج و سریر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.