مه مشرف و میمون و محترم رمضان
بشاه بر ز رجب رشک بر دو از شعبان
که تا چو ماه رجب را و ماه شعبانرا
عزیز کرد کند مرو را عزیز چنان
ز ظل عرش ملک عز اسمه آمد
بظل چتر ملک عز نصره مهمان
خدایگان جهان پادشاه مهماندوست
فزود راتبه طاعت خدای جهان
چنانکه از خدم شاه شاه کرد پسند
مه مشرف و میمون و محترم رمضان
بساط عدل بگسترد بر بسیط زمین
نهاد مائده عدل و رأفت و احسان
بحق آنکه بگوش و زبانش حاجت نیست
که بهر گفت و شنید آفرید گوش و زبان
که کاخ شاه صدا باز دارد این همه گوش
بگاه گفتن علم و شنیدن قرآن
خدای ترس ترازوی خدایگانی نیست
ز ترس اوست که ندهد کسی ز ترس نشان
ز سهم و هیبت تیر و سنان او بی حرب
عدوش را مژه تیر است و موی سینه سنان
از اوست فرمان و زبندگان حق طاعت
وز اوست فرمان برداری وز حق فرمان
گرفت روزه بفرمان حق شهنشه شرق
که آفتاب ملوکست و سایه یزدان
خدایگانا سلطان آفرینش خلق
چو آفرید ترا خواست بر جهان سلطان
چنان ز عدل تو معمور شد جهان که نماند
بقدر دائره خردلی ورود بر آن
همای عدل تو گسترد سایه بر خلق
قوائمش ز صلاح و خوانمش ز امان
جهان بعهد تو از خرمی جنان گشته است
رعیت تو خرامان در او چو اهل جنان
ستمگران شده نایاب در ممالک شاه
که خونبهای ستمگر گران شد و ارزان
دم خلاف تو از سینه مخالف تو
دهان بلب سپرد تا که برکند دندان
عمر صلابت شاهی مخالفان از تو
رمیده اند چو از سایه عمر شیطان
بماه روزه ملک برنهد بشیطان بند
چو روزه تیر و کمان بر بزه زد و پیکان
دهد . . . صلاح تراز روزه سپهر
که در قفای تو دارد بهر مقام مکان
بهر مقام و مکان در امان حق بادی
بزیر سایه روزه همی بوی بامان
رسیده باد شب قدر تا سپیده بتو
ثنا روح و سلام مهیمن منان
هزار عید دو ماهی بقای عمر تو باد
مه نخستین فطر و مه دوم قربان
حکیم سوزنیا آنزمانه بر تو گذشت
که کوه آهن کندی بسوزن و مکسان
ضعیف گشتی پیرانه خدمتی میکن
تو خود چه پیر بدین خدمت اندرو چه جوان
بقای شاه جوانبخت پیر دانش خواه
که تا جوانی و پیریست در بهار و خزان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.