چو شست گشت کمان قامت چو تیر مرا
چو شست راست برآمد بهار و تیر مرا
چو تیر کان زکمان از گشاد شست پرد
پرید عمرو کمان گشت و شست تیر مرا
ز شست زلف کمان ابروان و تیر قدان
نماند بهره و حظ و نصیب و تیر مرا
چو تیر محترقم ز آفتاب و با پیری
فتاده کار چو با آفتاب و تیر مرا
تحیر است چو از دیدن ستاره بروز
ز دیدن قمر اندر شبان تیر مرا
چنان بنور دو چشمم رسیده نقصانی
که جز سها ننماید مه منیر مرا
کنون دو چشم مرا لاله و زریر یکی است
چرا که عارض چون لاله شد زریر مرا
بفحش و هزل جوانی به پیری آوردم
که هیچ شرم نبود از جوان و پیر مرا
یکی به دو نه برآمد شمار طاعت من
برآمد از گنهان مبلغ خطیر مرا
بفسق و عصیان اندر تف سعیر شدم
که دم نشد زندامت چو زمهریر مرا
بسی گناه صغیر و کبیر کردم کسب
که نز کبیر خطر بود و نز صغیر مرا
بهر صغیر عذابی کبیر را اهلم
اگر نه عفو کند خالق کبیر مرا
ز پادشاه و دبیر است شر و خیر نویس
که یک نفس نبود زان و این گزیر مرا
دبیر خیر ز من فارغ و نوشته شده است
هزار نامه شر از دگر دبیر مرا
نیامد از من خیری و در دلم همه آن
که حق پذیرد بی خیر خیر خیر مرا
بیک ندم بپذیرد حق ار بود یکدم
زبان و سینه حق گول حق پذیر مرا
بهر گناه مشار الیه خلق شدم
از آنکه وسوسه دیو بد مشیر مرا
نماند در همه عالم ره بدی الاک
هماره بود در آن راه بد مسیر مرا
پیاز نیکی من هیچگونه تن نگرفت
بدین سزد که بکوبند سر چو سیر مرا
چو مصر جامعم از هر بدی و میترسم
از آنکه سوی جهنم بود مسیر مرا
بآب فسق و فساد و خطا و جرم و زلل
نیافریده خداوند من نظیر مرا
ورا از آنکه نگویم نظیر و نشناسم
ز جور این تن جابر بود مجیر مرا
ز دست شیطان در پای دام معصیتم
جز او نباشد ازین دام دستگیر مرا
ز رفتن در سلطان بکسب کردن زر
نگاه دارد سلطان بی وزیر مرا
چنانکه دایه دهد انگبین و شیر بطفل
دهد ز کوثر فضل انگبین و شیر مرا
در آفرینش خود چون نگه کنم گویم
سرشته شد ز بدی مایه خمیر مرا
تنور عفو تو گرم آمد ای خدای ودود
بدست توبه شود بسته یک فطیر مرا
گمان من بتو است آنکه عاقبت نکنی
نه از قلیل عقوبت نه از کثیر مرا
نقیر و قطمیر از من گناه اگر بودی
مکن خطاب ز قطمیر و از نقیر مرا
ز نفس خود بنفیر آمدم تو رس فریاد
ز نفس من که نفس آمد از نفیر مرا
من ار بمیرم شمع ضمیر من نمرد
که چشم دل بود از نور او قریر مرا
ز بحر جرم نماند اثر برحمت تو
اگر بود ز ثری جرم تا اثیر مرا
اگر بظاهر در ظلمتم ز جرم و زلل
ز نور دین تو شعله است در ضمیر مرا
بوقت مرگ چو با دیو کارزار کنم
تو باش تا نبرد دیو دین نصیر مرا
دم از ندم چو برارم ز قعر سینه بلب
مران بسوی دو لب دوزخ قعیر مرا
بمن فرست بتسلیم و قبض جان ملکی
که از سلامت ایمان بود بشیر مرا
بزیر خاک ملقن تو باش وقت سوآل
که تا صواب رود پاسخ نکیر مرا
رسول گفت امیر سخن بود شاعر
بدین قصیده سزد خوانی ار امیر مرا
امیر اگر بود از اهل تیغ و تاج و سریر
ز فضل تاج ده و از خرد سریر مرا
تو دار تیغ زبان مرا چنان جاری
که گاه نظم نداند کس از جریر مرا
چو سوزنی لقب آمد ز حر نار سفر
برون جهان چو سر سوزن از صریر مرا
ز من بجد شبیر و شبر سلام رسان
بحشر با شبرانگیز و با شبیر مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از نمادهای گوناگون به احساس ناتوانی و عجز خود در برابر گناهان و خطاهایش میپردازد. او تشبیهاتی از کمان و تیر، زلف و ابرو، و ستاره و ماه به کار میگیرد تا به زیبایی و کمالی که در گذشته داشته، اشاره کند و به نقص و کمبودن حال کنونیاش بپردازد. او از نفوس بد و وسوسههای شیطانی سخن میگوید و به عذابها و عواقب گناهانش اشاره میکند.
شاعر همچنین دربارهٔ رحمت و عفو خداوند و امید به بخشش او صحبت میکند و با ترس از عذاب الهی، از پاکی و سلامت ایمان خود درخواست میکند. در نهایت، او خواهان کمک و راهنمایی الهی در روز قیامت است تا در برابر سوالات و آزمایشها از ایمان خود دفاع کند. به طور کلی، شعر بیانگر توبه، امید و نیاز به بخشش الهی است.
هوش مصنوعی: وقتی قامت من به شکل کمان و به زیبایی تیر درآمد، بهار آرزوهایم نیز به حقیقت پیوست و شگفتیها آغاز شد.
هوش مصنوعی: وقتی که تیر از کمان رها میشود و به سرعت به هدف میرسد، انگار که عمر انسان به سرعت سپری میشود و او در حال تجربهی حوادث و چالشهای زندگی است. این تصویر بیانگر شتاب زندگی و گذر سریع زمان است.
هوش مصنوعی: از دست زیباییهای ابروان کماندار و قد بلندش هیچ بهرهای نصیب من نشد.
هوش مصنوعی: وقتی که تیر من از تابش آفتاب ضعیف شده و در کنار پیری دچار مشکل گشته، مثل تیر و آفتاب، حال من هم همینگونه است.
هوش مصنوعی: تحیر و شگفتی من از دیدن ستارهها در روز، مانند حیرت من از دیدن ماه در شب تاریک است.
هوش مصنوعی: چشمان من به قدری دچار کمبود و نقص هستند که تنها ستاره سها میتواند نور منیر من را نشان دهد.
هوش مصنوعی: اکنون دو چشم من مانند لاله و زریر است، زیرا که چهرهام مانند لاله شده و زریر را به یاد من میآورد.
هوش مصنوعی: من در دوران جوانی به پند و اندرز و شوخیهای بیمحتوا دچار شدم و هیچگونه شرم و حیایی از جوانی و پیری نداشتم.
هوش مصنوعی: شخصی به دو نفر اشاره میکند که در برابر من به حساب نیاوردند، در حالی که به خاطر گناهانم، میزان عبادت و اطاعت من مشخص شد و تاثیر بزرگ گناهانم را نشان داد.
هوش مصنوعی: من به دلیل گناه و نافرمانی به آتش عذاب دچار شدم، چرا که هیچ نجاتی برای تو به مانند سرما و یخ وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من گناهان زیادی مرتکب شدهام، هم کوچک و هم بزرگ، چون بیم دارم که از گناهان بزرگتر و مهمتر خطر بیشتری برای من داشته باشد و هم از گناهان کوچک.
هوش مصنوعی: برای کودک کوچک، عذاب بزرگ را تحمل میکنم، اگر خالق بزرگ من را ببخشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تمام خوبیها و بدیها به تصمیمات و نوشتارهای پادشاه و دبیر بستگی دارد. هیچ راهی برای فرار از تأثیرات آنها وجود ندارد و من نیز نمیتوانم از این وضعیت رهایی یابم.
هوش مصنوعی: دبیر خوب دیگر از من بینیاز شده و هزار نامه بد از دبیران دیگر برای من نوشتهاند.
هوش مصنوعی: در دل من هیچ خیری از من به وجود نیامده، اما هر کسی که به حق و حقیقت ایمان بیاورد، برای من خیر و برکت خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی حق را یک لحظه بپذیرد، باید زبان و دلش نیز به آن راست گوید و حق را بپذیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر گناهی که دیگران مرتکب شدهاند، من به وجود آمدهام، زیرا وسوسههای شیطانی راهنمای من بوده است.
هوش مصنوعی: در کل جهان هیچ راهی نیست که مرا به سمت بدی ببرد، مگر اینکه همیشه در آن مسیر بد قرار داشته باشم.
هوش مصنوعی: من همواره نیکوکاری کردهام، اما هیچکس به خوبیهایم توجهی نمیکند. شایسته است که این نیکیها را نادیده بگیرند و مانند سیر، به سر من ضربه بزنند.
هوش مصنوعی: من همچون جامی هستم که از تمام بدیها پر شدهام و از این میترسم که راه من به سوی جهنم باشد.
هوش مصنوعی: خداوند من را با آب گناه و فساد و خطا و اشتباه نیافریده است، بلکه من مانند هیچ کسانی نیستم.
هوش مصنوعی: من به خاطر این که او را نمیشناسم و نظیری برایش نمییابم، از سختیهای این زندگی پر از ظلم و ستم، در آرامش نیستم.
هوش مصنوعی: از دست شیطان و دام گناهان، هیچ کس جز خدا نمیتواند مرا نجات دهد و کمکم کند.
هوش مصنوعی: اگر سلطان به قیمتی ارزشمند برسد، باید در انتخاب مشاور خوب دقت کند تا از اشتباهات جلوگیری کند. در واقع، رابطه بین قدرت و حکمت مهم است و یک فرمانروا بدون مشاور مناسب نمیتواند به درستی عمل کند.
هوش مصنوعی: همانطور که پرستار برای نوزاد، عسل و شیر میآورد، من نیز از رحمت و برکت الهی، عسل و شیر خود را میطلبم.
هوش مصنوعی: وقتی به آفرینش خودم نگاه میکنم، میبینم که از بدی ساخته شدهام.
هوش مصنوعی: ای خدای مهربان، آتش مهر و محبت تو شدت یافته است. به وسیله توبه، میخواهم که دل من که مانند یک نان پخته است، از گناهان پاک شود.
هوش مصنوعی: من فکر میکنم که تو در نهایت من را نه به خاطر کمترین مجازات و نه به خاطر بیشترینش عذاب نخواهی داد.
هوش مصنوعی: اگر من خطایی کردهام، تو به من نکن انتقاد. خطابم را به چیزهای کوچک و بیاهمیت نکن.
هوش مصنوعی: از وجود خود به آتش درآمدم و تو فریاد زدی از نفس من که وجود من نتیجه آتش است.
هوش مصنوعی: اگر من بمیرم، شعلهای که در درون من است نمیمیرد، زیرا دیدگان باطنی من از نور او روشنایی مییابند.
هوش مصنوعی: از دریای گناهان هیچ نشانی باقی نمانده است، اگر رحمت تو شامل حال من شود؛ حتی اگر جرم من به بلندی ثریا باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه به ظاهر در تاریکی و گناه هستم، اما در درون من، نور ایمان و دین تو شعلهور است.
هوش مصنوعی: وقتی که به زمان مرگ نزدیک شوم و بخواهم با دیو (نماد شر) مبارزه کنم، تو در کنارم باش تا بتوانم در این نبرد، دین و ایمانم را حفظ کنم و نگذارم که آن دیو به من آسیب برساند.
هوش مصنوعی: هرگاه از عمق سینهام نالهای سر میزنم، مرا به سمت لبهای دوزخی که در عمق تاریکی است، نرسانید.
هوش مصنوعی: به من خبر خوشی فرستید که جانم به سلامت و ایمان از دنیا میرود.
هوش مصنوعی: به زیر خاک برو و الله را در هنگام پرسش در مورد اعمال من شفاعت کن تا جواب نکیر (فرشته پرسشگر) به خوبی داده شود.
هوش مصنوعی: پیامبر اظهار کرد که چون امیر، سخنوری است، پس این شعر شایسته است که برای او خوانده شود، اگرچه من شاعر هستم.
هوش مصنوعی: اگر امیر از کسانی بود که به شمشیر و تخت و سلطنت میبالید، باید از دانش و فضیلت به من تاج و از خرد و دانایی تخت بدهد.
هوش مصنوعی: تو مانند تیغی زبانم را تند و روان کن که گاهی هیچکس نمیتواند بفهمد چه بر من میگذرد.
هوش مصنوعی: وقتی که به من لقب سوزن داده شد، از شدت عذاب درون آتش، به بیرون از این دنیا همانند سر سوزنی که از چرخش لولهیش بیرون میآید، رها شدم.
هوش مصنوعی: من از دل شبیر و شبر سلامی به روز قیامت میفرستم و با شبر انگیز و شبیر به آنجا میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فغان که سوخت جهان بهانه گیر مرا
چو صبح کرد به فصل شباب، پیر مرا
ز موج خیزی دریای عشق، پنداری
که مورم و گذر افتاده بر حصیر مرا
درین چمن نه چنان خفته ام که از غفلت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.