مرا آن روز عیدست اندرین راه
که گردم در جهان قربان آن ماه
صفایی مرو را گردد میسر
که اندر کعبه کویش بود راه
مکش در روی آن مه آه ای دل
که تیره می شود آیینه از آه
نهادم در بساط عشق، باری
رخ تسلیم پیش اسب آن شاه
سلامت بگذر ای زاهد از آن کوی
که تیر غمزه دارد درکمین گاه
گدای اویم و شاهی نخواهم
بلی انسان شود از مغرور جاه
بیا بر دیده صوفی قدم نه
که بس نیکوست کار خاص لله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عید و عشق سخن میگوید و اشتیاق خود را برای قربانی کردن در برابر معشوقش ابراز میکند. او به زیبایی کوی معشوق اشاره میکند و از تیره شدن دل به خاطر غم یاد میکند. شاعر با محبت و تسلیم در برابر عشق، از زاهدان میخواهد که به آنجا نروند، زیرا عشق حقیقی فراتر از مقام و جاه است. نهایتاً، او از صوفی میخواهد که برای خداوند قدم بردارد و به اثرات نیکوکارانه عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: روز عید واقعی من زمانی است که در این مسیر حرکت کنم و به احترام آن ماهی که برایم عزیز است، قربانی شوم.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به صفا و آرامش، باید در جستجوی او باشیم، زیرا او همانگونه که در کعبه حضور دارد، در دل ما نیز راهی به خود دارد.
هوش مصنوعی: بر دل خود حسرت و اندوه نباف، زیرا که عشق و زیبایی میتواند دل را تاریک کند. آه و نالههای تو مانند بخار بر روی آینهای خواهد نشست و زیبایی را محو میکند.
هوش مصنوعی: در عرصه عشق، بار سنگینی را بر دوش خود حمل کردم و بیقید و شرط خود را در برابر قدرت آن پادشاه تسلیم کردم.
هوش مصنوعی: ای زاهد، از آن راهی که دشمنی به کمین نشسته است، با سلامت عبور کن.
هوش مصنوعی: من تنها یک گدای او هستم و هرگز نمیخواهم پادشاهی کنم. بله، انسان از طغیان و خودبزرگبینی خسته میشود.
هوش مصنوعی: بیا تا بر چشم صوفی قدم بگذاری، زیرا این کار برای خداوند بسیار ارزشمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه
جامهشان غفه، سموریشان کلاه
ای ممالک را مبارک پادشاه
ای سزای خاتم و تخت و کلاه
تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح
عفو جانبخشت خریدار گناه
روز کوشش بحر گردون کر و فر
[...]
گنج عمری داشتی خاقانیا
کم کم از گنج تو گم شد آه آه
شد سیاهی دیدهٔ دولت سپید
شد سپیدی چهرهٔ سلوت سیاه
در زیان عمر یکسانند خلق
[...]
باز یونس را نگر گم گشته راه
آمده از مه به ماهی چند گاه
ای جهانت بر جهانداری دلیل
وی خدایت بر خداوندی گواه
وی ز مهر سایه ات خورشید روی
در جهان، آورده هر روزی پگاه
هم جهان جاه را انصاف و امن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.