گنجور

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۰ - حکایت درآیین فتوّت و شیوهٔ مروّت

 

شنیدم که عیسی علیه السلام

خری داشتی کاهل و سست گام

به روزی نکردی دو فرسنگ طی

خر از مردمی کی شود تند پی؟

قضا را نبودش شبی میل آب

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۱ - مکالمهٔ شیخ الرئیس با کنّاس در قناعت و ترک تحمّل منّت از ناس در مذمّت طمع و زشتی آن گوید

 

شبی سر برآوردم از جیب خویش

چو آهی که خیزد ز دلهای ریش

نگارندهٔ قصّهٔ باستان

رقم کرده بر دفتر راستان

که از پور سینا شنیدم که گفت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۲ - بی ارزشی دنیا و مثال اهل دنیا

 

یکی طفل نادان ز خیره سری

به کف داشت جوزی به لُعبت گری

سبک طفل دیگر ز دستش ربود

چو سنجید، در باور وی نبود

به این جوز طفل دنی دوست است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۳ - شرمندگی از ستایشگران

 

شنیدم که صاحبدلی پاک دلق

هدف شد به طعن زبانهای خلق

نهادند در وی زبان بدرگان

فتادند در پوستینش سگان

جوانمرد را وقت شوریده شد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۴ - در ستایش آزادگی و ذمّ طمع

 

یکی مرد دانا دل هوشیار

دو کودک به هم دید در رهگذار

یکی با عسل نانش آمیخته

دگررا به نان دوغکی ربخته

ز کودک مزاجیش کو دوغ داشت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۵ - حکایت سیرت بهرام با عدل و داد در شفقت و انصاف با عباد

 

شنیدم که در عهد بهرام گور

نمود از قضا قحط سالی ظهور

چو صحرای محشر، زمین تف گرفت

به دریوزه ی آسمان، کف گرفت

سحاب سیه دل نشد مهربان

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۶ - حکایت از تاریخ دهقان در صعوبت صحبت احمقان

 

رقم کرده با نوک کلک دبیر

به نامه، جهاندیده دهقان پیر

که از عهد شیث و کیومرث و جم

چنین است رسم ملوک عجم

که چون خشم گیرند بر عاقلان

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۷ - در نوائب زمان و معاتبهٔ سفلگان گوید

 

به عهدی که طبعم نوا ساز بود

سریر نیم نغمه پرداز بود

حماری به دعوی دهن بازکرد

ز خر خانه ای عرعر آغاز کرد

چو سنبل برآشفت کلک دبیر

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۸ - حکایت از واردات خویش

 

فتادم شبی در بیابان حی

نمودم بسی راه، سرگشته طی

شبی تیره دل چون سر زلف یار

پریشان و درهم، من از روزگار

بسی پیشم آمد نشیب و فراز

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۹ - حکایت در مکافات درست کرداران و مجازات نیکوکاران

 

شنیدستم از راوی باستان

که سلطان عادل انوشیروان

گذر کرد روزی به دهقان پیر

که هر موی او بود چون جوی شیر

به صورت کمان بود آن خسته حال

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۲۰ - حکایت در تحذیر از انس به زخارف کودک فریب

 

شنیدم که یحیی بن برمک پگاه

به بغداد می دید عرض سپاه

جوانی بدید از هژبران جنگ

که بربسته بر خنگ، چرم پلنگ

زخامی بدان شیوه مشعوف بود

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۲۱ - در فصل خطاب و خاتمهٔ کتاب گوید

 

حزین از سخن سنجی بی حضور

دل نکته پرداز من شد نفور

چه یارا زبان را، چو دل یار نیست؟

چو دل تنگ شد جای گفتار نیست

دو نیم است و تنگ است دل چون قلم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱ - مثنوی ودیعهٔ البدیعه که حزین آن را به تقلید از حدیقهٔ سنایی در هفتاد سالگی سروده است

 

کلّ ما فی الوجود لیس سواه

وحده لا اله الّا الله

دیده گر مغز بیند و گر پوست

رقم آفریدگاری اوست

شجر طور هستی، انسان شد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲

 

ای رخت در نقاب اسمایی

عین پنهان و محض پیدایی

ای ظهورت منزّه از تأویل

وی بطونت مقدس از تعطیل

من و ما شبهه های تحصیل است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳

 

جبهه با سجده داشت عهد درست

نفس ناکشیده، صبح نخست

شده محرابم آستان شهی

که ندارم جز او امیدگهی

فیض اول خدایگان آمد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴

 

آنکه بعد از نبی، وصیّ و ولی ست

نایب آفریدگار، علی ست

سجده ها وقف آستانهٔ اوست

خم از آن، پشت آسمان دو توست

بحر علمش محیط هستی شد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۵

 

چون ز من پیش، خواجهٔ عارف

آن به اسرار سالکان واقف

مرد معنی حکیم ربانی

باده پیمای فیض یزدانی

آن کهن مست جرعه های ازل

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۶

 

حق ز ادراک خلق مستور است

از مقام مقربان دور است

خلق یک ذره است از ایجادش

متقوّم به فیض امدادش

ذره کی ظرف انبساط شود؟

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۷

 

ﭼﻮﻥ ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻪ ﺫﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﺪ

هم به کُنهِ صفات او نرسد

ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻭﺻﺎﻑ، ﻋﯿﻦ ﺫﺍﺕ ﺑﻮﺩ

گرچه مفهوم آن صفات بود

در حقیقت، صفت هویت اوست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۸

 

بر حقایق در وجود گشود

یافت اعیان خارجیه وجود

معنیش گرچه هست وجدانی

من عبارت کنم که برخوانی

باشدش گر نصیبی از ادراک

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode