گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - سنبل‌های هلندی

 

سنبل صد برگ رنگارنگ پنداری مگر

چار چیز از چار حیوان گشته در یکجا پدید

غبغب رنگین کبوتر، گردن طاوس نر

روی بوقلمون مست و دُمّ روباه سپید

در حقیقت یک گلستان گل خرید از گلفروش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۵ - فیض شمال‌

 

ز البرز بزرگ در شمال ری

هر شب دم دلکش شمال آید

از باد شمال مشکبو هر دم

جان‌ رقصد و دل‌ به‌ وجد و حال‌آید

وز عطر خوش گل و ریاحینش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۶ - در ذم یکی ز عمال آستان قدس رضوی که بهار را در مشهد تکفیرکرده بود

 

ای جناب میرزا .. از بهر چه

حکم بر کفر من دلریش محزون داده‌اید؟

اشتباهات عجیب و انتسابات خنک

همچو آروغ از درون سینه بیرون داده‌اید

چون منی در آستانه باعث ضعف شماست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۷ - جواب تبریک شوریده به فرمانفرما

 

قطعهٔ شعر ز شوریده شنیدم که در آن

گفته تبریک به شهزاده در این عید سعید

سخنش بس که بلند است هم از راه سخن

می‌توان بر لب او بوسه زد از راه بعید

شعر شیرین‌ ز فصیح‌الملک‌ امروز خوش‌ است

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - تربت سیدالشهدا(‌ع‌)

 

حبذا خاک روان‌بخش و زهی تربت پاک

که از او خاک ز افلاک فزون یافته فر

آشناتر به دل خلق که دانش در دل

پاک‌تر در نظر مرد که بینش به نظر

درد را کاین شد درمان چه زیان و چه گزند

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۹ - تسلیت

 

خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش

ای که سخن گستری و دانش‌پرور

نثر تو چون بر صحیفه خامهٔ بهزاد

نظم تو چون در قنینه بادهٔ خلر

چون تو ندیدم سخنوری به ‌فصاحت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر

 

والدین ار به روی فرزندان

نگشایند از فضایل در

ضرر این جنایت آخر کار

بازگردد به مادر و به پدر

قصهٔ مجرمی است بی‌تقصیر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - ماده تاریخ بنای هنرستان دختران زردشتیان

 

به عهد شاه محمدرضا که بر سر او

گرفته طالع بیدار چتر فتح و ظفر

در آن زمان که ز تدبیر و اهتمام قوام

تهی ز لشکر بیگانه گشت این کشور

به سعی و همت زردشتیان ایرانی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - بهترین دوست کتابست

 

رنج و زحمت طلبی‌، باش معاشر با خلق

حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار

خواهی از دغدغه و رنج فراغت یابی

ترک صحبت کن و در خانه نشین صوفی‌وار

باش مأنوس به یاری که نپرسد ز تو چیز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۳

 

برکش مراکه گوهر شمشیر آبدار

تا از نیام برنکشندش پدید نیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۵ - مشت پس از جنگ

 

چون خصم قوی گشت از او دست نگهدار

و آزرده مکن مشت گرامی به حجر بر

بگذار که پیش آیدش از بخت فتوری

آنگه‌ بکنش‌ پوست به‌ یک‌ لمح بصر بر

زان پیش که بدخواه به تو چاشت گذارد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۶ - ای دختر

 

تکیه منمای به حسن و به ‌جمال ای دختر

سعی کن در طلب علم و کمال ای دختر

ذره‌ای علم اگرت در وسط مغز بود

به که در کنج لبت دانهٔ خال ای دختر

بی‌ هنر نیست موثر صفت غنج و دلال

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - شوخ فارسی

 

مژه از سر نیزهٔ فوج بهادر تیزتر

ابرو از شمشیر سردار سپه خونریزتر

فارسی شوخی‌ است‌ یارم کز غم لعل لبش

هست چشمم از خلیج فارس گوهربیزتر

معتدل‌تر قامتش از طبع موزون بهار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

میوه به صفاهان در و رامش به ری اندر

باده به ارومی در و دانش به خراسان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۹ - در خواب گفته است

 

دو علم است معلوم نزد بشر

یکی علم خیر و دگر علم شر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - ثروت - زن - کردار

 

داشت‌ شخصی ‌از همه‌ عالم‌ سه‌ دوست

هرسه با او جور و او با هر سه جور

اولین‌، آن ثروتی کز روی سعی

کرده حاصل در سنین و در شهور

دومین‌، حوری‌وشی کاو را نبود

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

غذای میر ندیدم ولی به گاه غذا

بر اوگذشتم و دیدم که چاکران امیر

کمان گروهه به کف گرد سفره‌خانه او

کمین گشاده مگس ها همی زنند به تیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا -‌ ذل نیاز

 

یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر

که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز

اگر توانگر گشتی ز عجب دست بکش

وگر فقیر شدی بر زمانه سر بفراز

که نیست در بر آزادگان بتر چیزی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - حکمت

 

خواجه برفت و خفت به خاک وتو ز ابلهی

در ماتمش به ناله و آه اندری هنوز

بزدود خاک تیره از او آب و رنگ و تو

در جامه کبود و سیاه اندری هنوز

مگری برآن که رخت به منزل کشید و رفت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - دل خودکامه

 

کاش بودم زان کسان کاندر جهان

سازگار آیند با هر خار و خس

یا از آن مردم که گرد آیند زود

نزد هرشیرینیئی همچون مگس

آن کسم منکر سر خودکامگی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۰
sunny dark_mode