گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

کاش بودم زان کسان کاندر جهان

سازگار آیند با هر خار و خس

یا از آن مردم که گرد آیند زود

نزد هرشیرینیئی همچون مگس

آن کسم منکر سر خودکامگی

سر فرو نارم به نزد هیچ کس

باهمه خوبی بس آیم من ولیک

نیستم با این دل خودکامه بس

آن عقابم من که باشد جای من

یا به دست خسروان یا در قفس

کل ما فی الدهر عندی قذره

غیر رکض الرمح فی ظل الفرس

 
 
 
شمارهٔ ۱۰۵ - دل خودکامه به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

چند جویی در جهان یاری ز کس

یک کست در هر دو عالم یار بس

تو چو طاوسی بدین ره در خرام

کاندرین ره کم نیایی از مگس

مرد باش و هر دو عالم ده طلاق

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۸۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اثیر اخسیکتی

ای ز تو بر هر دماغی صد هوس

وز وصالت خود نشان نادیده کس

چیست جز غم با دل من هم نشین

کیست جز درد تو با جان هم نفس

تیز بازاری و چون تو شکری

[...]

مولانا

نیست در آخرزمان فریادرس

جز صلاح الدین صلاح الدین و بس

گر ز سر سر او دانسته‌ای

دم فروکش تا نداند هیچ کس

سینه عاشق یکی آبیست خوش

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۲۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه