داشت شخصی از همه عالم سه دوست
هرسه با او جور و او با هر سه جور
اولین، آن ثروتی کز روی سعی
کرده حاصل در سنین و در شهور
دومین، حوریوشی کاو را نبود
یک سر مو در دلارایی قصور
سومین، مجموع خوبیها که او
کرده با مردم بهتدریج و مرور
چون زمان احتضارش دررسید
خواجه داد آن هر سه را اذن حضور
کرد با ثروت وداعی سوزناک
گفت کای سرمایهٔ عیش و سرور
از پس مرگم چه خواهی کرد؟ گفت:
چون تو بگذشتی اپن دارالغرور،
بر مزارت شمعها روشن کنم
تا شود روحت سراسر غرق نور
گفت با محبوبه کای آرام جان
بعد مرگم باش آرام و صبور
گفت بر قبرت چنان شیون کنم
کزلحد جستن کنند اهل قبور
گفت آخر بار با کردار خویش
کای به خوبی غیرت غلمان وحور
تو پس از مرگم چهخواهی کرد؟ گفت:
من نخواهم شد ز نزدیک تو دور
چون که دمساز تو بودم روز و شب
با تو خواهم بود تا یوم النشور
محتضر جان داد و دادند آن سه دوست
نعش او را سوی قبرستان عبور
آن یکی شمعی نهاد از روی کوه
وان دگر اشکی فشاند از روی زور!
ثروت و زن هر دو برگشتند، لیک
رفت خوبیهای او با او به گور!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
ای خیالت در دل من هر سحور
میخرامد همچو مه یک پاره نور
نقش خوبت در میان جان ما
آتش و شور افکند وانگه چه شور
آتشی کردی و گویی صبر کن
[...]
آن شنیدستی که در اَقْصایِ غُور
بارْسالاری بیفتاد از ستور
گفت: «چشمِ تنگِ دنیادوست را
یا قناعت پُر کند یا خاکِ گور»
یافتم شهری مکان عیش و سور
بلکه فردوسی پر از غِلمان و حور
این عجب بنگر که عینی در ظهور
می نماید این همه اعیان چو نور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.