ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
کنون که کار دل از زلف یار نگشاید
سزد گر از من آشفته کار نگشاید
بلی ز عاشق آشفته کی گشاید کار
چو کار دل ز سر زلف یار نگشاید
ز روزگار در این بستگی چه شکوه کنم
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
آن چه شعله است کزان راهگذار میآید
یا چه برقیست که دایم بهنظر میآید
ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان
مژده آب حیاتش ز اثر میآید
زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
از ما به جز از وفا نیاید
وز یار به جز جفا نیاید
دلبر چه بلا بود که هرگز
نزد من مبتلا نیاید
حرزی است مرا نهان کزان حرز
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل میگذرد ، همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
عندلیبان! گل سوری به چمن کرد ورود
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید
ز عمر خویش در این فصل استفاده کنید
خورید باده، مدارید غصهٔ کم و بیش
که غصه کم شود ار باده را زیاده کنید
مناسب است به شکرانهٔ مقام رفیع
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
حیلهها سازد در کار من آن ترک پسر
تا دل خویش به او بازدهم بار دگر
گه فرو ریزد بر لالهٔ تر مشک سیاه
گه بیاراید مشک سیه از لالهٔ تر
چون مرا بیند دزدیده سوی من نکرد
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
نیست کسی را نظر به حال کس امروز
وای به مرغی که ماند در قفس امروز
گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن
داد مجو زان که نیست دادرس امروز
آن که به پیمان و عهد او شدم از راه
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹
نرگس غمزهزنش بر سر ناز است هنوز
طرهٔ پرشکنش سلسلهباز است هنوز
عاشقان را سپه ناز براند از در دوست
بر در دوست مرا روی نیاز است هنوز
خاک محمود شد از دست حوادث بر باد
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش
موشکافیها کن و موی میانش را بکش
سیل اشگ از جویبار دیده اول کن روان
زان سپس آن قد چون سرو روانش را بکش
گرز موی خامه شنگرفی جهد بر صفحه، زان
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱
درگوش دارم این سخن از پیر میفروش
کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش
خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند
خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش
کآن یکهزار خنده نموده است و دیده تر
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
کسی که افسر همت نهاد بر سر خویش
به دست کس ندهد اختیار کشور خویش
بگو به سفله که در دست اجنبی ندهد
کسی که نان پدر خورده، دست مادر خویش
چه غم عقیدهٔ ما را اگر به قول سفیه
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳
مکن تو با دل من بیش از این به جور سلوک
که ملک زیر و زبر میشود ز جور ملوک
لبت به نغمهٔ جانبخش چون مسیحا، جان
دهد به پیکر بیروح مردم مفلوک
وفا کنی بچشیم و جفا کنی بکشیم
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
اگرچه بسته قضا دست نوبهار امسال
بدین خوشیم که خُرّم بود بهار امسال
سزد که خلق نکوتر ز سال پار شوند
که نوبهار نکوتر بود ز پار امسال
نگار، پار سر قتل و جنگ و غارت داشت
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
دل گوشتپارهای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
بحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل
سحر چشمش چشمبند و بند زلفش جانگسل
دوست کش، بیگانهپرور، دیرجوش و زودرنج
سستپیمان، سختدل، مشکلپسند، آسانگسل
در نگاه تند چون قاتل ز مجرم جان ستان
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
منم که خط غلامی دهم به نیم سلام
دل من است که قانع شود به یک پیغام
کنون که گردش ایام را ثباتی نیست
همان خوشست که در عشق بگذرد ایام
من آن مقام بلند از کجا به دست آرم
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
از داغ غمت جانا! میسوزم و میسازم
چون شمع ز سر تا پا، میسوزم و میسازم*
از زشتی بدخویان وز جور نکورویان
گه زشت و گهی زیبا میسوزم و میسازم
درویش ز درویشی، شاه از طمع بیشی
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
بود آیا که دگرباره به شیراز رسم
بار دیگر به مراد دل خود باز رسم
بود آیا که ز ری راه صفاهان گیرم
وز صفاهان به طربخانهٔ شیراز رسم
خیزم از جای و بدان شهر طربخیز شوم
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
ز نار هجر میسوزم ز درد عشق مینالم
خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم
به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب
ز زلفی شد سیه روزم، ز خالی شد تبه حالم
بسی بگذشت سال و مه بهمن در عشق تا آخر
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱
ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم
ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش
به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم
خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی
[...]