گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۱

 

ای داورگیتی که بود شهرهٔ آفاق

چون مهر فلک هرکه به حان مهر تو و‌رزد

دارد رخم از خون جگر رنگ طبرخون

با آنکه بود شعر مرا طعم طبر زد

این پارسیان راکه به صد بیت ستودم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۲

 

کار خود را به کردگار گذار

تا ترا مصلحت بیاموزد

لطف او بی‌سبب سبب سازد

قهر او با سبب سبب سوزد

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۳

 

ای پسر نیست حرص را پایان

زانکه با هر تنی درآویزد

پیش هر منعمی که بنشیند

به تمنای سود برخیزد

آبروی کسان ز آتش آز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۴

 

گر تو جانی دهی به بوسهٔ من

بوسهٔ من هزار جان بخشد

بهر یک نیم جان کجا عاقل

به کسی عمر جاودان بخشد

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۵

 

صحن فلک شد سیاه بسکه ز غبرا

گرد به گردون گردگرد برآمد

گشت هوا زمهریر بسکه ز هر سو

از جگر گرم آه سرد برآمد

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۶

 

ای خواجه هر خطا که کنی خود به خود کنی

رو شرمی از خدا کن و بر دیگران مبند

موی دراز ریش اگر کوسه برکند

هم بر دراز ریش بود جای ریشخند

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۷

 

بکن ای نفس هرچه می‌خواهی

لیک با جاهلان مکن پیوند

جاهل ار فی‌المثل برادر تست

آخرت زو رسد هزار گزند

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۸

 

بارخدایا ثنای همچو تویی را

همچو تویی هم مگر قیام تواند

اینقدر از ماکفایتست که گوییم

همچو تویی هم مگر ثنای تو خواند

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۹

 

ای دل آن کس که خویش را نشناخت

مر خدا را شناخت نتواند

تا نگوید به ترک هستی خویش

نرد توحید باخت نتواند

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۰

 

آنچنان افتاده شو در راه خلق

کز برون راز درونت بنگرند

در تواضع همچو خاک افتاده باش

بو که پاکان بر تو وقتی بگذرند

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

نفس شریر بدرگ غدار خیره را

ازکار بد چو منع نمایی بترکند

نف شریر چیست شراری که هرکجا

افتاد سوز او به دگر جا اثرکند

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۲

 

کسی ندیده سیه‌روزی از بخیل بتر

که خود تعب کشد و غیری انتفاع کند

از آنکه تا هنوزش بود به تن رمقی

ز ناز و نوش جهان طبعش امتناع کند

ولی جنازه‌اش از در برون نرفته هنوز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۳

 

خسروا ای ‌آنکه قهرت روز رزم و گاه کین

چرخ را با تیره خاک ره برابر می‌کند

گر نبود آنکه بینی روز رزم اندر هوا

روزگار از بیم تیغت خاک بر سر می‌کند

حاجتت نبود به خنجر روز کین کز روی کین

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۴

 

کنون که دامن مقصود اوفتاد به چنگ

به کام غیر ز کف دادنش محال بود

ز فرط شوق حضورش‌ هنوز حیرانم

که بر که می‌نگرم خواب یا خیال بود

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۵

 

چه غم از بینوایی آن کس را

که کَرَم باشد و درم نبود

کرم بی‌درم از آن بهتر

که دِرم باشد و کَرَم نبود

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۶

 

معرفت شایسته باشد ورنه در صد عمر نوح

کی به طاعت جاهلی نوح پیمبر می‌شود

نام یزدان را مکرر چون نماید عارفی

در تنش هر ذکر نای روح دیگر می‌شود

ور کند نامش مکرّر جاهلی از روی‌ جهل

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - در ستایش امیرالامراء العظام حسین‌خان نظام‌الدوله حکمران فارس گوید

 

ای داور آفاق که از فرط سخاوت

بر خوان نوالت دو جهان ماحضر آید

چون خانهٔ زنبور مر آن کاخ مسدّس

با وسعت کاخ کرمت مختصر آید

تنها نه ترا مژدهٔ فتح آمده امروز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

طلعت مقصود چون ز پرده درآید

خلق جهان را تمام پرده‌ در آید

دوست مگو جلوه گر شود به قیامت

هست قیامت چو دوست جلوه گر آید

دیدهٔ ما تاب آفتاب ندارد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

ازین حلاوت گفتار بس عجب نبود

که خاک در طرب و آسمان به رقص آید

هرآن کمال که داغ قبول تست بر آن

چو ذات عقل مبر از عیب و نقص آید

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۶۰

 

آوخ آوخ که مرگ نگذارد

که کس اندر جهان زید جاوید

نه ز بهمن گذشت نز دارا

نه فریدون گذاشت نه جمشید

چون وزد باد او به گلشن بود

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode