گنجور

 
قاآنی

ای پسر نیست حرص را پایان

زانکه با هر تنی درآویزد

پیش هر منعمی که بنشیند

به تمنای سود برخیزد

آبروی کسان ز آتش آز

هر زمان بر زمین فرو ریزد

لاجرم عاقل آن بود به جهان

که به جهد از حریص بگریزد