گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - ونیز

 

شد سیه‌پوش از غم مرگ صبا بدرالملوک

زین مصیبت ملت اسلام قرمزپوش باد

کرد با نیکان ستیزه‌ تا که شد همدوش مرگ

هرکه با نیکان ستیزد با اجل همدوش باد

عیب پاکان کرد تا خاموش گشت او را زبان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - هدیهٔ دوست در زندان

 

حضرت سالار بهر مرغ گرفتار

از ره اکرام آب و دانه فرستاد

آب حیات اندرون کوزهٔ مینا

تا دهدم عمر جاودانه‌، فرستاد

هفت عددکوزهٔ نبات کرم کرد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۵ - پافشاری میخ

 

پافشاری و استقامت میخ

سزد ار عبرت بشر گردد

هر چه کوبند بیش بر سر او

پافشاریش بیشتر گردد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - بدان و بگوی

 

سخن چوگویی سنجیده گوی در مجلس

که از کلام نسنجیده خوار گردد مرد

درست گوی و ادب ورز و بر گزافه مرو

صریح باش و به‌ جد کوش و گرد هزل مگرد

بسا سخن که ازو خاست بحث و جنگ و قتال

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - ماده تاریخ مرگ صبا

 

صبا روزی که عصرش کرد سکته

به‌ یک‌ مجلس‌ دو من‌ سیب و هلو خورد

هلوی مفت و سیب آمد به‌دستش

ز حرص آن جمله را یکجا فرو برد

دگر سی تخم‌مرغ نیم‌رو را

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۸

 

دل موری میازار ار چه خرد است

که خردک نالشی سازد تو را خرد

جوانمرگی است قسم مردم آزار

اگر کنت ‌است اگر دوک است اگر لرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۹ - طلب آمرزش

 

عمری به باد رفت و به جا ماند این کتاب

باشدکشی بخواند وآمرزش آورد

ای مهربان رفیق که خواندی کتاب من

شاید به چشم ذوق تو صد عیب برخورد

گر عیبی اندر آن نگری عیب‌پوش باش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - قطعه

 

در خوردن بشر خاک از بس که حرص دارد

از سنگ قبر هر روز دندان نوگذارد

سنگ مزار عاشق سرپوش نامرادیست

این سنگ را کس ای کاش از جای برندارد

بهتر بود ز سیصد الحمد قل هو اله

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در هجو مردی کوسج و کچل

 

به ‌پوز این مجیدک ریش گویی

کلاغی پشم در منقار دارد

چو بینی کلهٔ سرخ کلش را

شتر گویی چقندر بار دارد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۲ - غم وطن

 

نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد

به‌ راستی خیر از درد و داغ من دارد

ز روزگار خرابم کسی شود آگاه

که خار در جگر و قفل بر دهن دارد

به‌حق‌شام‌غریبان نگاهدار ای زلف

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «‌مستغنی‌» دانشمند افغان

 

آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین

بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد

پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی

کشت و قلب عالمی را زین عزا مجروح کرد

در عزای شاه غازی بود دل‌ها داغدار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۴ - قطعهٔ هندی

 

بنگر برنج را که به چندین حقارتش

آهنگ شهر علوی از بن شهر بند کرد

افکند قشر صورت و شد کوفته بدنگ

وانگاه پخته گشت و جهانش بلند کرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۵ - خیرات محمدی

 

در عهد شهنشه خردمند

کز لطف علاج ملک جم کرد

شاهنشه پهلوی کزین ملک

معدوم طریقهٔ ستم کرد.

آن شاه که احترام نامش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در مرثیهٔ عشقی

 

وه که عشقی در صباح زندگی

از خدنگ دشمن شبرو بمرد

پرتوی بود ازفروغ آرزو

آن فروغ افسرد وآن پرتو بمرد

شاعری نوبود وشعرش نیزنو

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - قوهٔ برق و کهربا

 

سال‌ها در فرنگ می گفتند

قوهٔ « کهربا» چها باشد

چون بدیدند قدرتش گفتند

این چنین قوه ازکجا باشد

گو بیایند خیل برق‌شناس

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۸ - در مذمت خاموش

 

خمش‌منشین‌و چون مردم سخنگوی

سخن گوید جوان گر اهل باشد

سخن شایسته می گوی و میندیش

سخن شایسته گفتن سهل باشد

زمن بشنو به خاموشی مکن خوی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۹ - جای زحمت

 

بی‌زحمت و دردسر چه جاییست

جایی که در آن بشر نباشد

کآنجا که در آن بشر نهد پای

بی‌زحمت و دردسر نباشد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۰ - بد مکن

 

بد نکند هیچ کس به مردم و هم نیز

با بد مردم کسی شریک نباشد

بیتی خواندم به یک کتاب که هرگز

نیک‌تر از آن زر سبیک نباشد

« گر تو بدانی که بد چگونه قبیح است

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۱ - جایزهٔ جواب دماوندیه

 

بگفتم چامه‌ای بهر دماوند

که اندر عالمش ثانی نباشد

کرا بهتر از آن گوید، ز دینار

کم از پنجاه ارزانی نباشد

ولی یک شرط باشد اندرین کار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۲ - حسب حال

 

شه شبهه نمود درحق من

بگذار در اشتباه باشد

ای کاش چو من هر آدمی را

توفیق چنین گناه باشد

من دانایی ضعیفم و وی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰
sunny dark_mode