گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۲

 

چون شتا آمد شتا مقلوب کن

کِشته ها اندر شتا با آتش است

نشنیدستی تو از سید مگر

کآتش مقلوب با آتش خوش است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۳

 

ملک و ملکوت هر دو انسان

او مظهر جملهٔ صفات است

مستکمل ذات او صفت نیست

مستکمل آن صفات ذات است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۴

 

هیچمان از کسی دریغی نیست

آنچه داریم در ضرردان است

باز بنیاد عشق نو کردیم

با حریفی که جان جانان است

باز زُنار عشق بر بستیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۵

 

نزد ما عین نیست غیری کو

عقل گوید که عین و غیری هست

موج و بحر و حباب و دریا شد

قطرهٔ آب کو به ما پیوست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۶

 

عقل از چه به غایت مال است

جز معرفت صفاتیش نیست

ذاتش به کمال کی شناسد

او را چو وجوب ذاتیش نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۷

 

به قدر حوصله‌ها جام می دهد ساقی

اگر چه بادهٔ خمخانه را نهایت نیست

بیا که مجلس عشق است و عاشقان سرمست

چنین مقام خوشی در همه ولایت نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۸

 

اندکی ذوق اگر کسی را هست

نزد یاران ما غریبی نیست

ذوق خم از پیاله نتوان یافت

گرچه او نیز بی‌نصیبی نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۹

 

بلبل بوستان یارانم

من ازین بوستان نخواهم رفت

گر به صورت ز دیده‌ها بروم

از دل دوستان نخواهم رفت

جامهٔ خلقی افکنم اما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۰

 

بر در غیر می روی حیف است

به عدم می روی چه آری هیچ

ای که گوئی که سیم و زر دارم

چون بمیری بگو چه داری هیچ

عمر عاشق خوشست با معشوق

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۱

 

بنه رو بر در میخانهٔ او

توجه خود به آنجا می توان کرد

مرا گوئی به جانان جان توان داد

نکو کاریست جانا می توان کرد

حباب از چشمهٔ آبی چه جوئی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۲

 

رفته بودم به سوی بحر محیط

که در آن بحر شنا باید کرد

بحر جوشید و روان گفت به من

سر خود در سر ما باید کرد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۳

 

گر چهل صبح از سر اخلاص

مخلصی گرد عاشقان گردد

چشمهٔ حکمت ای برادر من

از دلش بر زبان روان گردد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۴

 

هر چه بینی نعمت الله بود

به از این خود حکایتی نبود

ذوق ما را چو غایتی نبود

بحر ما را نهایتی نبود

که شنیده ولی سرمستی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۵

 

هر که او حجتی چنان دارد

شک ندارم هم این هم آن دارد

خوش کناری گرفته از عالم

عشق او در میان جان دارد

ترک دنیا و آخرت بکند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۶

 

موئی به میان ما نگنجد

سلطان چه بود گدا نگنجد

گوئی که بلای عشق آمد

خوش باش که آن بلا نگنجد

دُردی کش کوی می فروشم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۷

 

راستی کن که مرد کج رفتار

در ره او به منزلی نرسد

باش خاکی ولی چنانکه ز تو

گرد بر دامن دلی نرسد

نرسد در مقام اهل کمال

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۸

 

توبه از توبه می کنم ای دوست

توبهٔ خوب ما همین باشد

هرکه او توبه می کند چون ما

شک ندارم که نازنین باشد

این چنین آیتی که می شنوی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۹

 

شاه عالم پناه دانی کیست

آنکه سلطان انس و جان باشد

هر که گوید دعای دولت او

راحت و روح او از آن باشد

خرم آنکس که از سر اخلاص

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۰

 

آب ماهان که خاک بر سر او

همچو آب زلال کی باشد

در دو عالم به جز یکی نبود

حضرتش را مثال کی باشد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۱

 

شیخ الاسلام احمد جامی

که دم مرده از دمش حی شد

می اوشد عسل چنین گویند

منکر او مشو مگو کی شد

باز رندی دگر به یک جذبه

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۸
sunny dark_mode