گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

بر در غیر می روی حیف است

به عدم می روی چه آری هیچ

ای که گوئی که سیم و زر دارم

چون بمیری بگو چه داری هیچ

عمر عاشق خوشست با معشوق

عمر بی او اگر گذاری هیچ

ای که گوئی که مانده ام صد سال

نفسی چند می شماری هیچ

این همه علم کرده ای حاصل

باز فرما که در چه کاری هیچ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

عمر بی عشق می گذاری هیچ

حاصل از عمر خود چه داری هیچ

ماسِوی الله طلب کنی شب و روز

به عدم می روی چه آری هیچ

در دو عالم به جز یکی نبُود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه