گنجور

 
 
 
خواجوی کرمانی

بدایت غم عشّاق را نهایت نیست

نهایت ره مشتاقرا بدایت نیست

سخن بگوی که پیش لب شکر بارت

حدیث شکر شیرین بجز حکایت نیست

بسی شکایتم از فرقت تو در جانست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

به قدر حوصله ای جام می دهد ساقی

اگر چه بادهٔ خمخانه را نهایت نیست

بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست

چنین مقام خوشی در همه ولایت نیست

اهلی شیرازی

هزار شکر که مارا سر شکایت نیست

وگرنه قصه جور تو را نهایت نیست

کنون که خرمن خوبی شدی زهی صافی

که یک جوت بمن خوشه چین عنایت نیست

اگر حکایت حسنم کنم مرنج از من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه