هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۹ - تاریخ تأسیس باغ دلگشا
به تایید دارای گردون سپهر
که لطفش بود آب این سبز کشت
شد از حاجی آقا محمد جهان
خصوص اصفهان رشک باغ بهشت
در آنجا ز سعیش که مشکور باد
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۰ - تاریخ رحلت
هزار افسوس کز بیداد گردون
ز دنیا قدوهٔ اهل زمین رفت
امام و مقتدای اهل دین شد
سر و سر حلقهٔ اهل یقین رفت
فلک برد از جهان حاجی حسن را
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۲ - تاریخ تأسیس باغ
چو عبدالباقی آن خان فلک قدر
که روی اوست چون گل زیب این باغ
جوانبختی که باغ دولت اوست
بود گر خوشتر از خلد برین باغ
به قمصر داد فرمان تا بسازند
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۳ - تاریخ رحلت
فخر سادات رفیع الدرجات
حضرت میر محمد صادق
آن ز عباد به تقوی در پیش
آن ز اعلام به دانش سابق
از اکارم به مکارم برتر
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۴
صد هزار افسوس کز بیمهری گردون نهاد
آفتاب عمر یوسف میرزا رو در زوال
ماه اوج عزت از دور سپهر بیدرنگ
ناگه از اوج شرف رو کرد در برج و بال
شد نهان در تیره خاک آن قیمتی گوهر که بود
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۵ - تاریخ رحلت
حیف ز حاجی نبی گوهر بحر وجود
کز ستم آسمان گشت نهان در زمین
در گران قیمتی بود و سپهر از جفا
در دل خاکش نهاد ساخت چو گنجش دفین
رفت ازین گلستان چون گل و احباب را
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۶ - تاریخ رحلت مشتاق اصفهانی
خسرو کشور سخن مشتاق
صاحب رای پیر و طبع جوان
قطب سادات آن که میبخشید
قالب لفظ را ز معنی جان
آن که از بحر طبع گوهرزای
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۷ - تاریخ وفات
شمع بزم اهل دل آقا علیاکبر که بود
همچو مهر از روی او روشن شبستان جهان
آنکه تا جا داشت جان آگهش در جسم پاک
یکدم از فرمان حق فارغ نبودش جسم و جان
صد هزار افسوس کز عالم جوان رفت و نهاد
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۸
آه که از جور فلک شد به باد
تازه گل خرم باغ جهان
آه که بر خاک هلاک اوفتاد
سرو سهی قامت این بوستان
رفت محمدعلی آن تازه گل
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۹
دریغ و درد کز بیداد گردون
شد از بزم احبا میر مؤمن
ازین ویرانه منزل رخت بربست
به سوی باغ طوبی میر مؤمن
گرفتش دل ازین دیر پرآشوب
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۰ - تاریخ بنای خانه
به حکم بندهٔ خلاق آن رزاق بیمنت
که کردش کافل ارزاق لطف قادر منان
امیر بینظیر مرحمتپرور که از دادش
شود بیباک آهوبره گرگ پیر را مهمان
دلیر شیرگیر معدلتپرور که از بیمش
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۱ - تاریخ رحلت
چو حوری جهان آن پسندیده زن
از این عالم پرشر و شور شد
خرد بهر تاریخ فوتش نوشت
به جنات عدن از جهان حور شد
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۲
خان احمدبیک چون به جنت
از لطف خدای انس و جان شد
در تاریخش بگفت هاتف
خان احمد جانب جنان شد
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۴
سپهر فضل و هنر آفتاب عز و شرف
سحاب جود و کرم میرزا شریف احمد
طراز مسند اجلال بد در این محفل
دریغ و درد که برچیدش آسمان مسند
زدند کوس رحیلش وزین سرای سپنج
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۵
صدهزار افسوس از فخر زمان زینت که بود
زیور این بوستان و زینت این گلستان
صد هزاران حیف از آن سرو سهی قامت که بود
قامتش سرو سهی بالای بستان جهان
دری برج خدارت در درج احتجاب
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۶
ساکن کنعان مهجوری خلیل
آن که چون یعقوب باشد ممتحن
وان که هست از تیشهٔ صبر و شکیب
کوه اندوه و بلا را کوه کن
آنکه هرگز جز حدیث درد عشق
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۷
هزار افسوس کز بزم جهان ناگاه بیرون شد
ز جور اختر و بیداد گردون میرعبدالله
هزار افغان ز بیمهری چرخ پیر کز کینش
به عقبی شد جوان از گیتی دون میرعبدالله
دریغا گشت در گلزار هستی ناگهان چون گل
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۸ - تاریخ آبادی مسجد کاشان
خان جم کوکبه عبدالرزاق
که کند دیدن او جان تازه
آن که رخسار و جمالش دایم
هست چون گل به گلستان تازه
آن که ز ابر کرمش کشت امید
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳۹ - تاریخ وفات
حیف از فاطمه آن نخل جوان
که خم از باد اجل شد ناگاه
حیف از آن گوهر ارزنده که بود
در جهان خیل نکویان را شاه
حیف از آن شمع فروزنده که بود
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۴۰ - تاریخ ولادت
گوهر این نه صدف آقا عزیز
شیعهٔ یکرنگ علی ولی
حق پسری داد ز لطفش که هست
نور رخش چون مه تابان جلی
نام محمدعلیش ساختند
[...]