گنجور

 
هاتف اصفهانی

سپهر فضل و هنر آفتاب عز و شرف

سحاب جود و کرم میرزا شریف احمد

طراز مسند اجلال بد در این محفل

دریغ و درد که برچیدش آسمان مسند

زدند کوس رحیلش وزین سرای سپنج

به شوق گلشن فردوس خیمه بیرون زد

روان شد و به دل جان رسید یاران را

ز ماتمش الم بیکران غم بی‌حد

ز رنج و محنت دنیا برست و شد به جنان

قرین عشرت جاوید و دولت سرمد

غرض چو رفت ازین بزم و شد به دارالخلد

ز فیض فضل ازل همدم نعیم ابد

نوشت خامه به تاریخ او که از این بزم

نهاد پا به جهان میرزا شریف احمد