فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷
ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چندمنت کش خاک قدمت تاجوری چند
سر منزل عشاق تو جا نیست که آن جابالای هم افتاده تنی چند و سری چند
هم از سر عشاق و هم از سینهٔ مشتاقعشق از پی شمشیر تو دارد سپری چند
بر روی کسی بخت گشاید در دولتکو منظر زیبای تو بیند نظری چند
مست آمدم […]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۸
دنیا وتلاش هوس بیخبری چند
پیچید هوای کف خاکی به سری چند
هنگامهٔ اسباب ز بس تفرقهساز است
غربال کنی بحر که یابی گهری چند
بیرنج تک و دو نتوان آبله بستن
سر چیست به غیر ازگره دردسری چند
محملکش این قافله نیرنگ حواس است
در خانه روانیم بهم همسفری چند
از عالم تحقیق مگویید و مپرسید
تنک است ره خانه ز بیرون دری […]
