گنجور

کسایی » دیوان اشعار » تف و تاب

 

از بهر که بایدت بدین سان شبگیر

وز بهر چه بایدت بدینسان تف و تاب ؟

۱ بیت
کسایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در تحسر و تالم از مرگ کافی الدین عمربن عثمان عموی خود گوید

 

راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب

کو هم نفسی تا نفسی رانم ازین باب

از هم نفسان نیست مرا روزی ازیراک

در روزن من هم نرود صورت مهتاب

بی هم نفسی خوش نتوان زیست به گیتی

[...]

۴۵ بیت
خاقانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۴

 

دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب

تا روز نخفتیم من و شمع جگر تاب

از دست دل سوخته و دیده خونبار

یک لحظه نبودیم جدا ز آتش و از آب

من در نظرش سوختمی ز آتش سینه

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

ناصر بخارایی » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

ای چشمهٔ حیوان شده از شرم لبت آب

تابی ز مه روی تو خورشید جهان تاب

از لعل شکربار تو شد خون دل عناب

شد چشم من از شوق رخت چشمهٔ سیماب

۲ بیت
ناصر بخارایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ور بگفتی که سقا آورده آب

وربگفتی که برآمد آفتاب

۱ بیت
شیخ بهایی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۸

 

جز پیکر مجروح تو ای گلبن بی آب

ازتیر جگر تاب

۱ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

چون نیست سنگین دلی چرخه دولاب

در چشم فلک آب

۱ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱

 

خون دل و جان ریختمی برخی احباب

تا آن همه خوناب

۱ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۸

 

جز پیکر مجروح تو ای گلبن بی آب

از تیر جگر تاب

۱ بیت
یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب

وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب

من شب همه شب از غم دیدار تو بیدار

چشمان تو سرمست و تو دایم به شکر خواب

ای آن‌که تو را منظر چشمم شده منزل

[...]

۱۰ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۴۶

 

در خواب به کف داشتم این طرهٔ پرتاب

ای کاش که بیدار نمی‌گشتم از این خواب

آن طرّهٔ مشکین تو با سنبل عطشان

وان لعل می‌ْآگین تو با غنچهٔ سیراب

از سنبل عطشان تو سیراب دل از خون

[...]

۴ بیت
نیر تبریزی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶

 

بخرامی و شائی بخرامیدن از آداب

افکنده بر ابرو به گیسو گره و تاب

چشمی که فتد خیره بر آن نرگس پر خواب

وان عارض خوی کرده و آن خال سیه‌ناب

تا چیست که جاریستش از هر مژه خوناب

[...]

۳ بیت
صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۳ - مسمط غرا در شرح حدیث کساء

 

پس فاطمه از بهر شکایت ببر باب

از خون جگرکرد به دامن گهر ناب

کی باب ببین حال حسین من بی‌تاب

این بود جزای من و حق تو ز احباب

۲ بیت
صامت بروجردی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۸ - مخمس در تضمین قصیدهٔ منوچهری

 

طرف چمن و باغ و لب کشت و لب آب

وقت سحر و فصل بهار و شب مهتاب

با ناله مرغ سحر و زمزمه آب

«سختم عجب آید که چگونه بردش خواب

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۸ - مخمس در تضمین قصیدهٔ منوچهری

 

بی مشغله کودک نبرد ره بسوی خواب

بی زمزمه دانا نکند رو بمی ناب

کی مرد، قدح نوش کند بی دف و مضراب

«اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب

آتش که شنیده ‌است که روشن شود از آب

شنگرف دو رخسار تو آمیخته با سیم

سیم تو ز دو دیده‌ام انگیخته سیماب

سیماب اگرم بارد به رخ عجبی نیست

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار