گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۵

 

شاها به خدمت آمد فرخنده مهرگانی

وز فرخی و شادی آورد کاروانی

گر جشن مهرگان نیست امروز پس چه باشد

از عدل توست ما را امروز مهرگانی

دیدار توست ما را روشن چو آفتابی

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۶

 

فرخنده باد و میمون بر شاه عیدِ اَضحی

سلطان جلال دولت خسرو معزّ دنیی

شاهی که بنده دارد افزون ز صدهزاران

هر یک به جاه و حشمت چون‌ کیقباد و کسری

شاهی که شخص دشمن پاره شود ز تیغش

[...]

امیر معزی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۴

 

ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در

از یار خواه باده وز باده خواه یاری

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۴

 

دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد

جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۴

 

صبح است و باده حاضر می ده که کم در افتد

وقتی بدین لطیفی کاری بدین تمامی

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۴

 

یاد مظفرالدین می خور که نوش بادت

یعنی قزل که پیشش گردون کند غلامی

مجیرالدین بیلقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷

 

از روی تو فروزد شمع سرای عیسی

وز عارض تو خیزد نور شب تجلی

ای صید دام حسنت شیران روز میدان

وی مست جام عشقت مردان راه معنی

آتش پرست رویت جان هزار زردشت

[...]

خاقانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

یا مولِعاً بهجری لا یمکن اصطباری

یا زایر الغیری ما غبت عن فؤادی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

خواجو چو نیک نامی در راه عشق تنگست

تا در پی صلاحی میدان که در فسادی

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین

 

برخاست رای هندو از ملک شام بنشست

سلطان نیمروزی در چین پادشاهی

سلمان ساوجی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۴ - ورامی

 

دل گرچه از هوایت دارد غم پیاپی

گر گفت ازین هوایم غم نیست شنو از روی

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۲۸۱

 

هرچَند دیده‌ها را، نادیده می‌شُماری

هرجا که پاگذاری، فرش است، دیده‌ی ما

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

خار از چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد

سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

خار از چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد

سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی

فیض کاشانی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۱ - از قول یکی از دوستان به دیگری نگاشته

 

ایام تنگدستی در عیش کوش و مستی

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode