عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰
ای آفتاب طفلی در سایهٔ جمالت
شیر و شکر مزیده از چشمهٔ زلالت
هم هر دو کون برقی از آفتاب رویت
هم نه سپهر مرغی در دام زلف و خالت
بر باد داده دل را آوازهٔ فراقت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶
ای شمع آسمانی پروانه جمالت
هر دیده ئی و مهری از خاتم مثالت
جمشید کیست، مرغی در آشیان ملکت
خورشید چیست، ماهی برخیمه کمالت
هر شب برسم تحفه، از مجلس کواکب
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰
غایب نشد زمانی از خاطرم خیالت
در پیش چشم دارم آیینه جمالت
هر بامداد دیدن رویت خجسته باشد
فرخ کسی که گیرد بر خویشتن به فالت
سر بر خط ارادت داریم و دیده بر در
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲
چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت
آب حیات ریزد از چشمه زلالت
دانی که چیست مه را اندر میان سیاهی
یک نسخه ایست مظلم از دفتر کمالت
بیچاره من بماندم محروم از چنان روی
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸
ای عید روزهداران ابروی چون هلالت
وی شام صبح خیزان زلف سیاه و خالت
خورشید چرخ خوبی عکس فلک نوردت
ناهید برج شادی روی قمر مثالت
پشت فلک شکسته مهر قضا توانت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
در کنج غم نشستم خورسند باخیالت
خوشوقت آن که بیند هر ساعتی جمالت
این بس که سوزیم جان هر دم به داغ هجران
من کیستم که باشم شایسته وصالت
تیغم به فرق راندی وز فرقتم رهاندی
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
تا کرد جا به گوشم آوازه جمالت
خلوتسرای دل شد جولانگه خیالت
در هجر تو بمردم نشنیده بوی وصلت
در دام تو فتادم نادیده زلف و خالت
تو شاه ملک حسنی من تنگدل گدایی
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۵۷
بالجمله گر خیال این و آن است اگر جمالت
در مرگ هم نبرم پیوند خط و خالت
چون چشم خود چو در خون خسبم به احتمالت
بینم مگر جمالت با صورت خیالت