قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۸۱ - در غزل است
خوشتر ز عشق خوبان، اندر جهان چه باشد
هرکس که عشق ورزد، زر از گزر تراشد
باغی است عشقبازی که اندر بهار شادی
هم ابر در فشاند، هم باد مشک پاشد
از درد عشقبازان، وز ناز خوب رویان
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱
دل رفت و میندانم حالش که خود کجا شد
آزار او نکردم گوئی دگر چرا شد
هرجا که ظن ببردم رفتم طلب بکردم
پایم به سنگ آمد، پشتم ز غم دو تا شد
چندان که بیش جستم کم یافتم نشانش
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۰
بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد
یا خود نبود چیزی یا بود و آن فنا شد
منکر مباش بنگر اندر عصای موسی
یک لحظه آن عصا بد یک لحظه اژدها شد
چون اژدهاست قالب لب را نهاده بر لب
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸
شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد
طیران به لامکان کرد باقی بی فنا شد
از مجلس طبیعت یکباره چون برون رفت
در عالم الهی مستغرق لقا شد
عارف که چشم جانش بینا بنور حق شد
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶
فوت امیر چندان آمد گران بر ایام
کز بار آن مصیبت پشت فلک دو تا شد
چون در ریاض هستی نخل مراد ما بود
تاریخ رحلتش نیز نخل مراد ما شد
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹
زان رخنه ها که تن را از ناوک جفا شد
در دشت استخوانم دام ره بلا شد
تا دیده توقع از روزگار بستم
در چشمم از غباری بنشست توتیا شد
یکباره عشق کس را زیر و زبر نسازد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶۶
از ترک گفتگو دل با معنی آشنا شد
مهر خموشی من جام جهان نما شد
بید از ثمر نظر بست وصل نبات دریافت
دل ترک مدعا کرد کارش به مدعا شد
دریای پاک گوهر صورت نمی پذیرد
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۴ - وقایع جناب حر بن یزید ریاحی
محرم بقاب قوسین چون بهر التجا شد
سرگرم در مناجات با مظهر خدا شد
معشوق عذرخواهی از سبط مصطفی شد
گفت ای که از وجودت ملک و ملک بپا شد